گشت ارشاد می‌گردد در خیابان‌ها و با کسانی که پوششان خوب نیست و بهتر بگویم پوششان جا یا جاهایی را نپوشانده، برخورد می‌کند؛ آخر عزیز من این گشت ارشاد چه ربطی به صاحبان فرهنگ دارد؟ یعنی منظورتان این است که صاحبان فرهنگ هرچه دلشان خواست بپوشند ... گروه فرهنگی«خبرگزاری دانشجو» نخود آش ـ دیشب موقع خوابیدن به خانم والده گفتم شناسنامه‌ام را بگذارد در کیفم که فردا به عنوان منتقدِ بی‌شناسنامه محسوب نشوم و بتوانم طنز بنویسم. اصلا این حرف آقای رئیس جمهور خیلی معقولانه است. آدم بی‌شناسنامه در واقع وجود خارجی ندارد و کسی هم که وجود خارجی ندارد قطعا نمی‌تواند از دولت که این همه خوب و جدی در عرصه دنیا وجود دارد، انتقاد کند. از همین رو شناسنامه‌ام باید همراهم باشد که به معدوم بودن محکوم نشوم!

در واقع الزام شناسنامه‌دار بودن منتقدان یک امر کاملا منطقی است. منطق آن هم این است که همگان مطمئن به وجود خارجی آدمیزاد باشند وگرنه گوینده که مهم نیست، مهم این است که چه حرفی گفته می‌شود. اما کسی که اصلا نیست چه حرفی می‌تواند بزند؟ اصلا آدم وقتی هست، می‌‌تواند حرف بزند چون حرف زدن در واقع خودش یک «هست» است ولی آدمی که در واقع «نیست» که نمی‌تواند «هستی» را «است» کند؟

لطفا دست به گیرنده‌های خود نزنید و به نگارنده هم گیر ندهید! من خودم هم نفهمیدم در پاراگراف قبلی چه می‌گفتم فقط تلاش می‌کردم تا حدی که ممکن است ادای فیلسوف‌ها را در بیاورم که دولتی‌ها بگویند طرف خیلی «باسواد» است. آخر سواد داشتن هم یکی از شرایط منتقدان است. خلاصه‌ حرفم این بود که دولت می‌خواهد به وجود خارجی منتقدان مطمئن شود گرچه در ماهیت نقد تفاوتی نمی‌کند. در حدیث هم آمده که به گفته توجه شود نه به گوینده، اما خب اگر رئیس جمهوری که من آنقدر دوستش دارم می‌خواهد مطمئن شود اعلام می‌کنم، یک شناسنامه خوشگل و قدیمی دارم که هنوز باطل نشده ‌است و از همین رو وجود خارجی دارم.

البته آقای رئیس‌جمهور منظورشان فقط شناسنامه شخصی نبود بلکه نظر به شناسنامه حزبی هم داشتند اما سوالم این است که اصلا چه فرقی می‌کند؟ حالا اگر کسی عضو حزب خاصی نبود، نمی‌تواند انتقاد درستی مطرح کند؟ البته من از این لحاظ هم مشکل ندارم. شناسنامه شخصی که دارم، شناسنامه حزبی هم خود اسمم برایم می‌سازد. الکی که اسم من نخود آش نیست. من نخود هر آشی می‌شوم. امروز هم افتاده‌ام در آش سخنرانی ریاستِ بی‌نهایتِ محترم جمهوری و روی آش هم اضافه بر نخود یک وجب و نیم روغن وجود دارد.

البته آقای رئیس‌جمهور یک پیش شرط دیگر هم تعیین کردند و آن هم این است که هر کس به نام خودش صحبت کند نه به نام دیگری که از قضا من هم همیشه به نام خودم صحبت می کنم البته قبل از آن «به نام خدا» می‌گویم و بعد به نام خودم صحبت می‌کنم.

دیگر بس است، باور کنید من شرایط نقد کردن را دارم وگرنه از بس شرایط برای نقد کردن تعیین می کنند که تنها فرد صاحب صلاحیت برای انتقاد همین آشنای ما، حسام‌الدین آشنا می‌شود. خودمانیم این دولت گاهی از شورای نگهبان هم برای تایید صلاحیت منتقدان سختگیرانه‌تر عمل می‌کند. یعنی اگر یک لیست از صاحبان صلاحیت‌ نقد بدهد، خیال ما و خودش راحت می‌شود! در هر صورت من صلاحیت دارم به جان شما نباشد به جان خودم.

از بس شرایط دست و پا گیر گذاشته‌اند که نفس ما در نمی‌آید، سردبیر هم که دارد چپ چپ نگاه می‌کند که خودت را جمع کن چون مقدمه‌ات از اصل مطلب طولانی‌تر شد، اما من چه کار کنم؟ باید صلاحیت خودم را ثابت می‌کردم.

راستش را بخواهید من تفاوت بین نقد خالی، نقد با مخلفات و نقد منصفانه را نمی‌فهمم چون نقد، نقد است و هر کس هر نقدی دارد می‌گوید، اگر وارد بود که هیچ، اگر وارد نباشد وجدان عمومی ردش می‌کند. در واقع نقد یا وارد می‌شود یا وارد نمی‌شود بگذریم از بعضی که زورشان زیاد است و نقد‌هایشان را به زور هم که شده وارد می‌کنند اما قطعا نقد سازنده با کلاس‌تر است و از همین رو است که آنقدر می‌گویند: «می‌خواهی نقد کنی، بکن، اما نقدت منصفانه باشد.» پس ما می‌گوییم نقدمان سازنده ‌است، شما هم بگویید سازنده‌ است. البته در هر صورت نقد ما منفی نیست. یعنی نمی‌خواهیم بگوییم رئیس‌جمهور حرف بدی زده‌است، فقط می‌گوییم کمی، کم‌دقتی شده‌است.

آقای دکتر روحانی در هفته‌ گذشته فرمودند: «صاحبان فرهنگ به گشت ارشاد نیاز ندارند» از آنجا که فرهنگ مدت‌ها است به عرصه‌ای تبدیل شده که همه صاحب آن هستند، ما نیز خودمان را یکی از صاحبان فرهنگ دانسته و از این بیانات رئیس‌جمهور به شدتِ خیلی زیادی استقبال می‌کنیم و فقط سوالی در راستای این باد مخالف برایم پیش آمده‌است که اصولا کار گشت ارشاد چیست؟ گشت ارشاد می‌گردد در خیابان‌ها و با کسانی که پوششان خوب نیست و بهتر بگویم پوششان جا یا جاهایی را نپوشانده، برخورد می‌کند؛ آخر عزیز من این گشت ارشاد چه ربطی به صاحبان فرهنگ دارد؟ یعنی منظورتان این است که صاحبان فرهنگ هرچه دلشان خواست بپوشند (یا به عبارتی نپوشند) ایرادی ندارد، فقط کسانی که صاحبان فرهنگ نیستند مشمول گشت ارشاد می‌شوند؟ یعنی به طور کلی فقط بی‌فرهنگ‌ها باید چیزِ حسابی بپوشند؟

در هر صورت ما که از ترسِ از دست دادن «صلاحیت انتقاد» نه تنها گیر نمی‌دهیم حتی پیشنهاد می‌دهیم زمانش را هم بیش‌تر کنند اما خداوکیلی فقط با این حساب باید برای صاحبان فرهنگ هم شناسنامه صادر شود که اگر گشت ارشاد به آن‌ها گیر داد ثابت کنند که از صاحبان فرهنگ هستند و به راحتی بگویند «عیش... بی فرهنگ خودتی!» حالا روش صدور شناسنامه برای صاحبان فرهنگ باید چطور باشد یک بسته پیشنهادی مستقل می‌طلبد که اگر دولت یا مخاطبان بخواهند می‌توانیم در یک باد مخالف دیگر آن را کار کنیم.