سفارش تبلیغ
صبا ویژن

«فاطمه آناستازیا یِژووا» دو اسم دارد. «آناستازیا» را پدر و مادر ارتدوکس‌اش برای او انتخاب کردند و «فاطمه» را خودش به آن اضافه کرده است. مخالف حذف نام قدیمی‌اش است و می‌گوید «حذف آن نوعی بی‌احترامی به والدین ‌من است. هر چند که چند سالی است مذهب متفاوتی داریم اما اسلام به من آموخته که احترام آن‌ها را نگه دارم و من نمی‌خواهم حذف آن به نوعی بی‌احترامی به ایشان تلقی شود.» «فاطمه» را بیشتر دوست دارد. نامی است که بعد از اسلام آوردن برای خودش انتخاب کرده و می‌گوید: ««فاطمه» زیباترین نام برای بهترین بانوی دو عالم است. از لحظه‌ای که این نام را شنیدم از طنین و انرژی مثبت این نام خوشم آمد. در آن زمان هنوز آشنایی با زندگی این بزرگوار نداشتم.»

«فاطمه‌آناستازیا» اهل مسکو است و چند باری بعد از مسلمان شدن به ایران آمده است. به حرم امام رضا(ع) رفته و در اینجا عکس‌های زیادی دارد. به لبنان هم رفته و طرفدار دو آتشه حزب الله لبنان هم هست. او معتقد است که «حزب الله یک آوانگارد حفاظتی ایران است. دشمن سرگرم حمله و مبارزه با حزب‌الله است والا سراغ ایران می‌آمد. حزب‌الله با کسانی مبارزه می‌کند که اصلا نمی‌توان با آن‌ها مذاکره کرد. تصور صلح با آنها اشتباه است. داعش مطمئن است باید تمام شیعیان را بکشد بدون این که استثنا و رحمی داشته باشد.»

از وقتی مسلمان شده به مرور با حجاب آشنایی بیشتری پیدا می‌کند و در این باره می‌گوید: «حجاب را «هویت» جدید من، برایم مهم کرده است. روزگاری من هم بدون هیچ دلیل و شناختی «بی‌حجاب» بودم. مشکل امروز بخشی از جوانان ایرانی هم دقیقاً همین است. مشکل نسل جدید آن‌ها هم ناآشنایی با اسلام است. هنوز قشنگی‌های اسلام و شیعه را نمی‌دانند وگرنه برهنگی را شأن و پرستیژ نمی‌خواندند.»

بحث به نامه امام خمینی(ره) به گورباچف می‌کشد که به وجد می‌آید، در میانه پرسیدن سؤال خوب گوش می‌کند، در همان حال قد کشیده، روی پنجه‌های پایش می‌ایستد، چشمانش برق می‌زند و بعد به آرامی شروع به پاسخ دادن می‌کند: «قدرت درک نامه امام را نداشتند چرا که برای درک کلام عدالت زمینه‌ای ندارند. عدالت و روحانیت برای آنها مفهومی ندارد و تو خالی است. امام خمینی (ره) این امر را درک کرده بودند. امام علی (ع) هم به معاویه نامه نوشته بود در حالی که می‌دانست معاویه کیست. قصد این بود که مردم بفهمند، خب ما به عنوان مردم این را فهمیدیم. اما نامه رهبری ایران به جوانان غربی چیز دیگری است. آیت‌الله خامنه‌ای به جوانانی که فکر می‌کنند، نامه می‌نویسد. چرا که دولت‌های غرب را با ملت آنان نمی‌توان یکی دانست. بسیاری از جوانان غربی مخالف سیستم دولت خود هستند. آیت‌الله خامنه‌ای به آینده این جوانان می‌نگرد و می‌داند توانایی انجام این کار را دارند... نامه امام خامنه‌ای مسیر درستی که جوانان اروپا باید انتخاب کنند را نشان می دهد. خیلی از جوانان اروپا که مسلمان هستند دوست دارند شریعت در کشورشان اجرا شود اما نمی‌دانند چه کاری انجام دهند.»

روایت زندگی فاطمه آناستازیا سرفصل‌های زیادی دارد. او خود واقعی‌اش را پیدا کرده و توصیف این شناخت و آگاهی که برای او پیش آمده بیشتر از خود او برای جوانانی که به صرف تولد از یک پدر و مادر مسلمان، مسلمان هستند جذابیت دارد تا قدری، قدرِ مسلمانی بیشتر دانسته شود. بخش اول گفت‌وگوی تسنیم با این دختر مسلمان روس در اینجا منتشر شد، بخش دوم و پایانی را در ادامه می‌خوانید:

تسنیم: هم شنیدم و هم در فیس بوک دیدم که مواضع سیاسی جدی‌ای دارید. تا چه اندازه با مواضع ضد امپریالیستی ایران و مبارزات ایران آشنا هستید؟

فاطمه آناستازیا: من خبرنگار بخش سیاسی هستم و به همین علت اطلاعات و مطالعات زیادی در این باره دارم.

تسنیم: در حال حاضر شکل دیگری از مبارزه و مقاومت اسلامی در سوریه، عراق، بحرین، یمن و... شکل گرفته است. افرادی داوطلبانه از ملیت‌های مختلف برای دفاع از مسلمانان اعم از شیعه و سنی کنار هم حضور یافتند و با تروریست‌ها مشغول جنگ هستند. این گونه جدید فراجغرافیایی از مقاومت اسلامی که در کشورهای منطقه شکل گرفته را چطور ارزیابی می‌کنید؟

فاطمه آناستازیا: نکته اول این که به عنوان یک رصدگر تحولات ایران، مخالف 100 درصد این هستم که حکومت شما با صهیونیسم یا امریکا سر سازش داشته باشد. دوم اینکه معتقدم گروه‌هایی مانند حزب الله یک آوانگارد حفاظتی برای ایران هستند. دشمن سرگرم حمله و مبارزه با حزب‌الله است والا سراغ ایران می‌آمد. حزب‌الله با کسانی مبارزه می‌کند که اصلا نمی‌توان با آن‌ها مذاکره کرد. تصور صلح با آنها اشتباه است. داعش مطمئن است باید تمام شیعیان را بکشد بدون این که استثناء و رحمی داشته باشد. با داعش نمی‌توان مذاکره کرد و به نتیجه رسید.

داعش را غرب ایجاد کرد. آمریکا ریاست این جناح را تشکیل می‌دهد و قوانینی دارند که انسانی نیست. خدای آنها پول است. برای آن‌ها هیچ کشوری مهم نیست و این تنها درباره ایران نیست چرا که تنها به فکر پول و منافع خود هستند. آمریکا، داعش، غرب و... هر چیز مفیدی که کشورها دارند را می‌خواهند در اختیار خود قرار دهند. برای آنها خوب زندگی کردن مردم آن کشور اصلاً مهم نیست.

حزب الله آوانگارد حفاظتی ایران است/با راهزن نمی‌شود مذاکره کرد/ مذاکره با آمریکا و صهیونیسم یعنی مذاکره با کوسه در میانه دریا

کسانی که تسلیم اینها نشوند، کشته می‌شوند. به طور مثال غزه را با بمب و موشک و ... از بین می‌برند. حکومتی که در اوکراین وجود دارد همانند حکومت شاه قبل از انقلاب شماست. مردم و زندگی مردم برای آنها مهم نیست. به گونه‌ای با مردم رفتار می شود که انگار حیوان هستند. مخالفان را به حدی محدود کرده‌اند که بتوانند به راحتی قابل کنترل باشند. ذهن انسان‌ها را با کاباره، الکل، ترانه‌های مبتذل و ... درگیر می‌کنند تا به دنبال سیاست، آموزش، آگاهی و ... نروند.

با یکسری از آلات موسیقی یا سرگرمی‌ها مغز انسان را از کار می‌اندازند. آن‌ها اجازه نمی‌دهند جوانان به آینده، دولت و سرنوشت کشور خود فکر کنند. نسل‌های بسیاری از جوانان با بازی های رایانه‌ای، الکل، کاباره و... از بین رفتند. در گذشته کسی که از دانشگاه می‌آمد شروع به کتاب خواندن و تحقیق می‌کرد. جوانان امروز چیزی نمی‌خوانند و مطالعه نمی‌کنند. تنها کانال‌هایی با مضامینی که گفتم را گوش کرده و دنبال می‌کنند. تلاشی برای بهبودی نگرش و هوشمندی خود ندارند.

والدین نمی‌توانند فرزندان خود را کنترل کنند که کتاب‌های درسی بخوانند حتی کتاب‌هایی که در زمان بچگی دوست داشتند بخوانند الان نمی‌توانند به آن نگاه کنند. یکی از دوستان من تعریف می‌کرد که مادرش در کتابخانه را قفل می‌کرد چرا که چشمانش ضعیف می‌شد از بس کتاب می‌خواند. از کتاب خواندن خیلی خوشش می‌آمد. الآن دو فرزند دارد که حتی با پول هم نمی‌تواند آن‌ها را راضی به کتاب خواندن کند. فرزندان این‌ها به دلیل گرایش به موسیقی و موارد دیگر، کتاب خواندن را دوست ندارند.

من معتقد نیستم که هر نوع موسیقی ممنوع است. موسیقی کلاسیک و فاخر، موسیقی که به فرهنگ و فکر و معنویات توجه دارد، خوب است اما من درباره موسیقی‌ای صحبت می‌کنم که از شبکه‌های غرب اجرا و پخش می‌شود.موسیقی بی محتوا و عجیب. مشکل فقط موسیقی نیست بلکه مشکلات اخلاقی هم که در جامعه ایجاد می‌شود، دردسرهای زیادی ایجاد کرده است. کار به حدی در این زمینه بحرانی شده است که به طور مثال اوباما برای همه تصمیم می‌گیرد و اعلام کرده است تمام کشورهای دنیا باید هم‌جنس‌بازان را بپذیرند. آنها این اقدام را انجام می‌دهند تا نسل انسان کمتر شود. ببینید انسان‌ها را با چه چیزهایی مشغول می‌کنند و تا چه حدی شأن انسان را تنزل داده‌اند. این شیوه‌های غرب اساساً ضد بشر و صیانت از نوع بشر است.

این‌ها برای این است که مغز انسان را از کار بیاندازند چرا که اگر انسان اهل تأمل بشود به مبارزه با این‌ها برمی‌خیزد. تا لحظه‌ای که هوش و ذهن انسان فعال شود انسان شروع به مبارزه و جنبش خواهد کرد. کلوپ های رقص شبانه، لباس‌های خارجی گران قیمت، چیزهایی که مد بود را به عنوان الگو گرفتیم، با آن‌ها سرگرم شدیم و متاسفانه در جامعه ما هم این اتفاق افتاده است. حکومت یلتسین که در اداره صهیونیست‌ها بود به تخریب فرهنگی جامعه ما و تمام بخش‌های آن منجر شد.

تاکید می‌کنم مبارزه باید انجام شود و یک لحظه نباید از آن غافل شد. با راهزن هیچ وقت نمی‌توان به تفاهم رسید. دو انسان وقتی در رودخانه، دریا یا اقیانوسی شنا کنند می‌توانند با هم صحبت کنند اما وقتی یک کوسه در کنار انسان باشد نمی‌توانند با یکدیگر صحبتی داشته باشند. مذاکره و توافق با صهیونیسم و امریکای سرمایه‌داری همانند این است که انسانی با کوسه در دریا مذاکره کند. بار دیگر می‌گویم حزب‌اللهی که در لبنان است، یک سیستم دفاعی لبنان نیست، رزمندگانی که در محور مقاومت حضور دارند، سیستم دفاعی از ایران و انقلاب ایران هستند.

تسنیم: در صحبت‌های شما درباره آنچه در جوامع جدید در حال اتفاق افتادن است، فصل‌های مشترکی با نامه رهبر انقلاب اسلامی ایران به جوانان غرب وجود دارد. این نامه را خواندید؟ در این نامه، آیت‌الله خامنه‌ای جوانان اروپا را به آزاداندیشی دعوت می‌کند. چیزی که شما به تعبیری معتقدید گمشده نسل امروز است. نظر شما درباره این نامه و این که رهبر یک کشور جوانان جهان را به این امر دعوت می‌کند، چیست؟

فاطمه آناستازیا: من با دقت این پیام را خواندم. نظر من این است که پیام ایشان بر اساس گفته‌های امام علی (ع) است. از امام علی (ع) پرسیدند که فرق بین درستی و نادرستی چیست؟ که پاسخ ایشان در نهج‌البلاغه موجود است. امام علی (ع) پاسخ دادند که بین حق و باطل 4 انگشت فاصله وجود دارد و بیشتر آن چیزهایی که می‌شنوید باطل است. این همان چیزی است که رهبری ایران هم به جوانان اروپا گفته اند.

آمریکا به نفع‌اش نیست که جوانان اسلام حقیقی را بشناسند/ایرانی‌ها به تاریخ‌شان رجوع کنند، دیگر از غربی‌ها الگو نمی‌گیرند

ایشان گفته‌اند که آن چیزی که در خبرگزاری‌های غرب درباره اسلام گفته می‌شود را گوش ندهید و خود درباره اسلام تحقیق کنید. ببینید این توصیه درستی است وقتی شما می خواهید درباره انسانی مطلع شوید باید خودتان درباره آن تحقیق کنید. بارها شده است که دیده‌ایم برخی انسان‌ها به هم تهمت می‌زنند، حسودی می‌کنند، قضاوت خود درباره فرد را زیادی دخیل می‌کنند و ... و درباره آن انسان اطلاعات اشتباه به شما می‌دهند. برای این که تصمیم بگیرید فرد مورد نظر چطور انسانی است بهترین روش این است که خودتان با او روبرو شوید و با او صحبت کنید.

رهبری ایران به جوانان گفتند باید خود درباره دین اسلام تحقیق کنید و به آن چیزی که آنها می‌گویند، بسنده نکنید. من می‌گویم که آمریکا و صهیونیسم جهانی به نفعشان نیست که جوانان اسلام واقعی را درک کنند. برگردیم به نکته ابتدایی که من گفتم، اسلام تنها آرامش روحی برای فرد به همراه ندارد، بلکه یک سیستم جامع سیاسی و عدالتی است. هر قانونی در اسلام وجود دارد، مهم است.

مشکل جوانان ایرانی ناآشنایی با اسلام است. من به یک چیزی اشاره بکنم. به عنوان ناظر بیرونی، وقتی صحبت‌های رهبر ایران را می‌خوانم و مواضع ایشان را می‌بینم بنظرم مشکل دولت و مردم ایران این است که تمام قوانین اسلام و راهنمایی‌های آیت‌الله خامنه‌ای را اجرا نمی‌کنند. رهبری ایران در زمینه مشکلات ایران مقصر نیست بلکه بخشی از مردم و مسئولان مقصر هستند که قوانین را اجرا نمی‌کنند. قوانین نوشته شده اسلام را درک نمی‌کنند. قانون اسلام یک سیستم جامع است و همانند بدن انسان می‌ماند. یک انسان زمانی حال خوب دارد که تمام اعضای بدن به درستی کار کند. یک عضو به درستی کار نکند بدن به هم می‌ریزد.

درست کار کردن یکسری از اعضای بدن همانند قلب و مغز به حدی مهم است که انسان بدون آنها نمی‌تواند زنده باشد. یکسری از اعضای بدن همانند انگشت یا یک چشم اگر نباشد انسان می‌تواند کار کند اما کارآیی پایین می آید. قانون اسلام نیز چنین است. یکسری قوانین وجود دارد که اگر اجرا نشود اسلام از بین می رود. قوانینی هم وجود دارد که اگر اجرایی نشود جامعه اسلامی می‌تواند زندگی کند، اما سالم نیست. انسان می‌تواند بدون پا زندگی کند اما معلول محسوب می‌شود.

مشکل جامعه ایران است که بخشی در این جامعه با قانونی که می‌تواند زندگی آنها را آرام‌تر سازد، مبارزه می‌کنند. مردم و مسئولان کسی را جز خود نباید محکوم کنند چون خودشان قوانین را اجرا نمی‌کنند. اگر جامعه ایران قوانین اسلام را بخوانند و بر روی آن تفکر کنند به این نتیجه خواهند رسید که قانون اسلام، قانون درستی است و باید اجرایی شود. اگر قوانین به طور کامل رعایت شود مشکلی وجود ندارد. اگر بر سر قانونی ابهام دارند، درباره چرایی آن تحقیق کنند.

از نگاه فردی که از بیرون جامعه شما را رصد می‌کند، می‌گویم که مسئله تحریم‌های شما که همه ما از آن خبر داریم مسئله مهمی نیست چرا که اجناس تحریم شده اجناسی نیستند که نتوانید تولید کنید. مردم ایران می‌توانند بدون آنها زندگی کنند یا خودشان این اجناس را بسازند. بدون بخشی از این‌ها می‌توان زندگی کرد. سرمایه داران با استفاده از این روش‌ها نشان می‌دهند که بدون این موارد زندگی نمی‌توان کرد. این ها همه دروغ است. البته فناوری هواپیمایی، داروسازی و... مهم است که شما از عهده ساختش برمی‌آیید ضمن اینکه اگر هم نشد، می‌توانید این اجناس را نهایتاً با همکاری کشورهایی که مخالف صهیونیسم جهانی هستند، بسازند. کافی است دامنه متحدانتان تغییر کند و با این کشورها همکار شوید. به این شیوه می‌توان از غرب بی نیاز بود.

کسی که در جامعه سرمایه‌داری زندگی می‌کند و طبق قوانین دروغین یک جامعه زندگی می‌کند، حاضر است گرسنگی را تحمل کند اما ساعت گران قیمت به دست خود ببندد. همه چیز در این جوامع در ظواهر و پریستیژ خلاصه شده است. او وقتی نتواند این کار را انجام دهد رنج می‌برد. اما کسی که قوانین خداوند را در قلب خود جا دهد نیازی به این موارد ندارد و برای این فرد این موارد مهم نیست. نگاه این فرد به مردم دیگر این گونه نخواهد بود که ساعتش چه مارکی است. آن‌ها را براساس مسائل دیگری می‌شناسد و می‌سنجد.

مخالف زیبایی و مرتب بودن نیستم. اتفاقاً موافق زیبایی و آراسته بودن هستم. خانم‌ها برای همسران خود به سالن‌های زیبایی بروند و این امر بسیار خوبی است. من مخالف این امر هستم که این اجناس به عنوان خدا و بت‌های جدید محسوب می‌شوند. من معتقد هستم که انسان باید اطراف خود را زیبا کند. هنر یکی از زیباترین چیزهایی است که در دنیا وجود دارد و از طریق این موارد جلوه‌های زیبایی خداوند بر ما نمایان می‌شود.

این زیبایی در اجناس غرب نیست. بسیاری از ایرانی‌ها می‌دانند چطور لباس بپوشند و رنگ لباس خود را به خوبی انتخاب کرده و با هم سِت می‌کنند. برای ایران هم، همه این موارد صدق می‌کند. چرا که ایران تاریخچه غنی هنری دارد. لازم نیست ایرانی‌ها به غرب نگاه کنند و الگو بگیرند. غرب از دور زیبا به نظر می‌رسد. اگر مردم فکر می‌کنند زیبایی در غرب است، اشتباه می‌کنند. خود باید تولید کننده باشد و نگاهشان به خودشان باشد.

تسنیم: نامه رهبری به جوانان غربی ما را به یاد نامه امام خمینی (ره) به گورباچف هم می‌اندازد. امام خمینی (ره) به او هشدار دادند و پیش‌بینی کردند که نظام کمونیستی شوروی فروپاشی خواهد کرد. گفتند که جامعه تو به سمت یک جامعه لیبرال سوق پیدا خواهد کرد. اما چیزی که امام خمینی (ره) فرمودند را گورباچف درک نکرد. دیدم که شما از یلتسین و سیاست‌هایش انتقاد کردید و منتقد شیوه اداره حکومت توسط او بودید. نظرتان درباره این نامه امام چیست؟ این نامه را هم خواندید؟

فاطمه آناستازیا: بله خوانده‌ام. من می‌گویم که گورباچف نمی‌خواست این نامه را درک کند. مخاطب نامه امام خمینی (ره) و رهبری ایران متفاوت است. تمام کسانی که فروپاشی شوروی را انجام دادند و کشور را تقسیم کردند، 95 درصد کمونیست بودند. هویت کمونیستی خود را به دور انداختند و گفتند الآن ما لیبرال- کاپیتالیست هستیم. این‌ها همان آدم‌ها هستند تنها مارک روی لباس خود را تغییر دادند.

نامه آیت‌الله خامنه‌ای مسیر درست را به جوانان غربی نشان می‌دهد/گورباچف نامه امام را درک نکرد اما ما آن را فهمیدیم

ماجرا همانند این است که یک شرکت ماشینی را تولید می‌کند و روز بعد نام خودرو را تغییر می‌دهد. ماشین، همان ماشین است تنها نام آن تغییر کرده است. گورباچف به نصیحت ایشان گوش نکرد. بعد از او برخی از سیاسیون هر چه بوده است دزدیدند و به نام خود زدند. ضربه‌هایی که حکومت یلتسین به کشور ما زده است بسیار زیاد است. قابل ذکر نیست. آن‌ها قدرت درک نامه امام را نداشتند، چرا که برای درک عدالت زمینه‌ای نداشتند. عدالت و روحانیت برای آنها مفهومی ندارد و از منظر آن‌ها تو خالی است.

امام خمینی (ره) این امر را درک کرده بودند. امام علی (ع) هم به معاویه نامه نوشته بود در حالی که می‌دانست معاویه کیست. قصد این بود که مردم بفهمند. اما نامه رهبری ایران که در سال‌های اخیر منتشر شده، چیز دیگری است. آیت‌الله خامنه‌ای به جوانانی که فکر می‌کنند و اهل تدبر هستند، نامه می‌نویسد. چرا که دولت‌های غرب را با ملت آنان نمی‌توان یکی دانست. بسیاری از جوانان غربی مخالف سیستم دولت خود هستند.

آیت‌الله خامنه‌ای به آینده این جوانان می‌نگرد و می‌داند توانایی انجام این کار را دارند. الحمدالله انسان‌های بسیاری هستند که به اسلام ایمان می‌آورند. نامه امام خامنه‌ای مسیر درستی که جوانان اروپا باید انتخاب کنند را نشان می دهد. خیلی از جوانان اروپا که مسلمان هستند دوست دارند شریعت در کشورشان اجرا شود اما نمی‌دانند چه کاری انجام دهند. اشتباه بخشی از این‌ها در این است که با گروهک های تند اسلامگرا یا فرقه‌های انحرافی همکاری می‌کنند. چرا که نمی‌دانند چطور مبارزه خود را نشان دهند و این اشتباه بسیار بزرگی است. زمانی که بفهمند دیر است.

امام خامنه‌ای آنها را به توجه در این زمینه دعوت کرد تا تحقیق کنند. این اقدام مهمی از سوی یک فرمانده امروزی است که مسیر را نشان می‌دهد. باید به این توجه داشت که وی فرمانده و رئیس یک کشور است. اگر یک دانشمند عادی این نامه را می نوشت این اندازه بازتاب نداشت. ایشان دانشمند اسلامی و مرجع تقلید و یک شخصیت سیاسی و رهبر یک کشور است و نمی‌توان به این نامه و توصیه‌ها توجه نکرد.




      

شبکه های اجتماعی اشتراک  گذاری عکس و فیلم مسیر مستقیم و بدون دست انداز ارتباط مردم با افراد مشهور و نامی به خصوص هنرمندان، ورزشکاران، سیاستمداران و دیگر اقشار نامدار جامعه است، این ارتباط دو سویه تا بدان جا پیش رفته که این افراد حتی گاه جزئی ترین مسائل زندگی خصوص خود را با مخاطبانشان به اشتراک می گذارند و با حرفها، انتقادها و سخنان نامربوط و بی ادبی آنها روبرو می شوند.

ذائقه ای که ای پله پله تغییر می کند
این اتفاقات و حواشی رخ داده در پی انتشار پست های مختلف از سوی سلبریتی ها در برخی اوقات به دنیای واقعی و زندگی حقیقی افراد کشیده می شود و بر روند زندگی و کیفیت آنها نیز اثرگذار است، اما این تب داغ حضور برای عده ای که به دنبال جمع کردن  فالوور و لایک و تایید هستند خوشایند است و بر اتفاقات تلخ رخ داده در این فضا بی تفاوتند.

از سویی دیگر استفاده بیش از حد این گروه از افراد که بخشی از دایره الگوپذیری جوانان و نوجوانان هر جامعه به شمار می روند موجب شده تا علاوه بر خودشان، طرفداران آنها نیز به تغییر ذائقه روی بیاورند و زندگی واقعی آنها تحت الشعاع قرار گیرید.

به عنوان مثال یکی از هنرمندان گفته بود که تا پیش از ورود به شبکه های اجتماعی بیشتر وقت خود صرف خواندن کتاب می کرده اما متاسفانه از زمان درگیری با این شبکه ها به این مساله مهم کمتر می پردازند و یا بازیکنان فوتبال و برخی دیگر از ورزشکاران نیز به دلیلی که ذکر شد در هنگام تمرینات خود بازدهی و تمرکز کافی را ندارند.

همچنین انتشار نوشته های خاص با زبانی متفاوت از سوی سلبریتی ها گاه سوژه کاربران می شود و متن های من درآوردی که با جا به جایی فعل ها می خواهد حس شعر و متن ادبی را به مخاطب القا کند نیز دست مایه طنز می شود.

همه اینها شاید در ظاهر یک فعالیت شخصی برای هر فرد در این فضا محسوب شود اما ورود افراد نامی می تواند اثرگذاری بر جامعه را به دنبال داشته باشد.

میل به دیدن شدن مساله ای جهانی
سیدعلیرضا آل داوود کارشناس و پژوهشگر فضای مجازی برای پاسخ به چرایی میل به دیده شدن در فضای مجازی گفت: در بحث نقش چهره ها در شبکه های اجتماعی باید به مسائلی که با رفتار این گروه در جامعه تبدیل به یک خرده فرهنگ و یا عرف  خواهد شد توجه شود زیرا بسیاری از این رفتارها با آداب و فرهنگ کشور در تضاد است و به دلیل هجمه های دیگر کشورها بر ضد فرهنگ ایرانی اسلامی ما و نشانه رفتن افراد نامی در این جریان، تهدیدات و اثرگذاری آن در جامعه نمود بیشتری دارد.

وی با بیان اینکه الگو سازی برای افراد جامعه معمولا از سوی افراد مطرح در فرهنگ، سیاست، ورزش و دیگر سطوح انجام می پذیرد، اظهار داشت: افراد نامی که میل به دیدن شدن و خودافشاگری دارند پس از مدتی حضور در این فضا به این کار عادت کرده و غرق در شبکه های اجتماعی می شوند و متاسفانه این تب سوزان در افرادی که تازه به این فضا ملحق شده اند بیشتر است.

این کارشناس ادامه داد: بسیاری از افرادی که به فضای شبکه های اجتماعی می پیوندند از سواد مجازی کافی برخوردار نیستند و گاه عکس هایی از خود به اشتراک می گذارند که با انگاره های جامعه در تضاد است ولی به دلیل تعداد بالای تایید یا در اصطلاح لایک و کامنت هایی که برای آن عکس از سوی کاربران گذاشته می شود برای فرد نامی و هنرمند و یا ورزشکار خوشایند است.

آل داوود با اشاره به اینکه اصل دیده شدن در فضای مجازی یک مساله جهانی است، تفاوتهایی را بین چهره های ایرانی و خارجی در استفاده از این شبکه ها برشمرد و اعلام کرد: در ایران این فضا از سوی برخی هنرمندان، ورزشکاران و دیگر افراد نامی بدون قاعده مورد استفاده قرار میگیرد و موجب ایجاد فضایی پرتنش می شود در حالیکه افراد مشهور بسیاری از کشورها در هر رده ای از شهرت نسبت به آنچه فرهنگ کشورشان است از این فضا استفاده می کنند.

اعتیاد مجازی اختلال روانشناختی است
وی افزود: برای مثال درسال گذشته به دلیل حواشی به وجود آمده برای فوتبال کشور عده ای فوتبالیست ها بر اساس آنچه فدراسیون خواهان بود به یکباره از شبکه های اجتماعی خارج شدند و این امر به دلیل استفاده خارج از عرف و گاه در تضاد با فرهنگ کشور رخ داد.

این پژوهشگر حوزه مجازی با بیان اینکه خود افشاگری و فعال شدن ندای جزا و پاداش در افراد به تا جایی در رفتار فرد پیش می رود که وی را دچار اعتیاد مجازی می کند، تصریح کرد: همانطور که گفته شد این امر یک مساله جهانی است اما به دلیل برخی قواعد و پایبند بودن به ضوابط حضور در شبکه های اجتماعی در کشورهای دیگر کمتر این مساله دیده می شود.

آل داوود اعلام کرد: استفاده قانومند از اینترنت و شبکه های اجتماعی یکی از مهترین اصول ورود به این فضا در بسیاری از کشورهای جهان است و اگر آنها احساس کنند هنرمندان و یا افراد مشهور کشورشان دچار اعتیاد اینترنتی شده است به دلیل الگوپذیری جامعه از این فرد به سرعت به فکر درمان وی هستند زیرا معتقدند اعتیاد مجازی یک نوع اختلال روانشناختی است.

وی اظهار داشت: همچنین در کشورهای پیشرفته رها شدگی فرهنگی و رها شدگی مجازی به اندازه ای که در ایران شاهد هستیم دیده نمی شود.

آل داوود درباره چرایی اینکه برخی از سلبریتی ها در شبکه های اجتماعی مورد اهانت برخی کاربران قرار می گیرند و اعلام می کنند در این فضا دیگر فعالیتی نخواهند داشت اما صفحه آنها همچنان فعال است، گفت: وابستگی به فضای مجازی اجازه جدایی را نمی دهد و یکی از آسیب های جدی برای مشاهیر در شبکه های اجتماعی شعار "در حال چه کاری هستید؟" به شمار میرود و افراد را وادار به خود افشاگری می کند.

و در پایان؛
بسیاری از گله و شکایت های متوجه این فضا همه ناشی از عدم سواد مجازی کافی برای استفاده از یک ابزار است، برای دور ماندن از حواشی و بهره گیری از فرصت های این فضا بهتر است خود را به الفبای حضور در فضای مجازی مجهز کنیم.




      

امبرده بعد از لو رفتن فیلم‌های غیراخلاقی‌اش، نزدیک به دو سال بود که از حضور در مقابل دوربین این شبکه محروم شده بود.

 

ماجرا از این قرار است که چندی پیش "معین سعیدی" از عوامل ناراضی این شبکه لندنی که به‌علت اختلافات شخصی با "کیوان عباسی" (مدیر شبکه) از این تیم جدا شده بود، به انتشار اسناد و فیلم‌هایی علیه «من و تو» اقدام نمود.سیاوش صبا بازگشت مجری «چندش» در شب یلدا +فیلم

به‌عنوان نمونه می‌توان به افشاگری در خصوص افتضاحات پشت صحنه برنامه "بفرمایید شام" و همچنین روابط فامیلی و باندبازی در مسابقه "استیج" اشاره کرد که بازتاب گسترده‌ای در رسانه‌های جمعی و فضای مجازی داشت و شبکه من و تو نیز به انحاء مختلف به آن واکنش داد.

 

یکی دیگر از این افشاگری ها، کلیپی در مورد سیاوش صبا بود که از پیشینه سیاه و چندش‌آور این مجری پرده برداشت.

در کلیپ مزبور، تصاویر مختلف این مجری و نقش‌آفرینی وی در فیلم‌های مستهجن به منظور شکستن قبح مسائل اخلاقی در جامعه و همچنین ترویج فساد اخلاقی و همجنسبازی به چشم می‌خورد که به دلیل ابتذال شدید، از بازنشر آن معذوریم.

 

افتضاح فوق الذکر و عکس العمل منفی مخاطبان، مدیریت من و تو را بر آن داشت که تا اطلاع ثانوی برای اینکه آب‌ها از آسیاب بیفتد، این چهره فاسد و منفور را از اجرا کنار بگذارد.

حالا پس از گذشت نزدیک به دو سال، تلویزیون ماهواره ای من و تو ویژه‌برنامه شب یلدا را با اجرای این مجری همجنسباز روی آنتن فرستاد؛ زیرا استفاده از عناصر همجنس‌باز یکی از سیاست‌های ثابت شبکهمن و تو محسوب می‌شود.

 

سیاوش صبا از مجریان خاص شبکه من و تو به‌شمار می‌رود که با رفتارهای عجیب و غریب و ظاهر نامتعارف خود را مطرح کرده است. وی در یکی از برنامه‌های این شبکه حشرات زنده را همراه با شراب خورد!

 

آنچه مشخص است اینکه شبکه لندنی من و تو سعی بر الگوسازی از طریق مجریان خود دارد.

مثلا "آرش عزیزی" با تفکرات کمونیستی، مدتی به‌عنوان خبرنگار ویژه و مجری اتاق خبر فعالیت می‌کرد.

"تیام بصیر" از عوامل فعال من و تو که چندی پیش فساد اخلاقی‌اش آشکار شد، همچنان مورد استفاده است.

"آرام بلندپز" دیگر مجری این شبکه، همجنسباز بودن خود را علنی کرد.

همسر سابق "سالومه سیدنیا" نیز همجنسباز بودن نامبرده را علت جدایی از وی اعلام کرد و البته آن را طبیعی خواند!




      




      

سو استفاده جنسی شاهزادگان «دوحه» از دختران پاکستانی، راز پنهان شده در سفر مجردی این شکارچیان قطری است که طشت رسوایی آن از بام رسانه‌ها بر زمین افتاد.

به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران» به نقل از تسنیم، حضور شاهزادگان قطری در پاکستان به بهانه شکار چند پرنده دلیل جدی‌تری دارد و آن این است که خوشگذرانی این شاهزادگان با سو استفاده های جنسی آنان تکمیل می‌شود.

« چرا باید شکار «هوبره» تا این اندازه مهم باشد؟ چرا این شکار برای شاهزادگان عرب آنقدر اهمیت دارد؟ درحالیکه اروپایی‌ها نیز علاقه فراوانی به شکار دارند، چرا آنان به پاکستان نمی‌آیند تا «هوبره» شکار کنند؟ راستی چرا شاهزادگان قطری برای شکار پرنده‌ای که گوشت آن چندان خاص هم نیست تا این اندازه هزینه می‌کنند؟ چرا آنها میلیاردها روپیه خرج می‌کنند تا به شکار تعدادی پرنده بپردازند؟دختران

«هوبره» یک پرنده آزاد است که هر سال دوبار به سمت سرزمین‌های گرمسیری مهاجرت می‌کند و در بخش‌های وسیعی از پاکستان، هند ،بنگلادش و حتی کشورهای عربی یافت می‌شود.
حتی مردم محلی پاکستان نیز گاهی این پرندگان را شکار می‌کنند.

بنده به شخصه یک بار به شهر «بهاولپور» سفر کرده و به شکار این پرندگان پرداخته‌ام، طعم این پرنده چندان خاص نیست و غذاهای شهر «گوجرانواله» بسیار خوشمزه‌تر از آن است. بنابراین به هیچ عنوان این سوال در ذهن من حل نشد که چرا برای شکار این پرنده باید تا این حد هزینه شود؟ چرا شاهزادگان قطری فشار فراوان رسانه‌ها را تحمل می‌کنند و به این سفر می‌آیند؟

چندی قبل توانستم این معما را برای خود حل کنم. پاسخ بسیار تاسف بار این معما، تلخ‌ترین جوابی بود که در عمرم به آن رسیدم.

پیش از این، با یکی از نیروهای ارتش که جزو تیم حفاظت شاهزادگان قطری بود ملاقات کردم که دنبال کار جدیدی در اسلام آباد بود. با تعجب پرسیدم تو حداقل 200 هزار روپیه (2000 دلار) حقوق دریافت می‌کردی چرا شغلت را رها کردی؟ این افسر غیور ارتش در پاسخ به من گفت: «من ارتشی هستم، این حقوق به دلم نمی‌چسبد».

تعجبم از این پاسخ بیشتر شد لذا بیشتر با او صحبت کردم و این سخنان تاسف بار را از او شنیدم که من جزو تیم حفاظت بودم و از فرودگاه با شاهزادگان قطری همراه می‌شدم تا زمانی که آنها به خیمه‌های خود در شکارگاه می‌رسیدند و از صبح تا شب آنان را همراهی می‌کردم. هیچکس مثل من از جزئیات سفر آنان آگاه نیست.

آیا تاکنون از خود پرسیده‌اید که چرا این شاهزادگان بدون حضور خانواده خود سفر می‌کنند؟ چرا به صورت مجردی به این سفر چند ماهه می‌آیند؟ آیا همسران آنها علاقه‌ای به گوشت «هوبره و آهوهای بیابانی» ندارند؟

این معما شروع داستان کثیفی است که می‌دانم. شاهزاده‌ها وقتی از شکار بر می‌گردند دیگر آفتاب غروب کرده است، آنها استراحت کوتاهی می‌کنند تا زمانی که شکار روزانه کباب شود، سپس آنان مشغول خورد و خوراک بر سر سفره رنگینی می‌شوند که در طول روز گوشت آن را شکار کرده‌اند. تا اینجا اتفاق چندان مهمی رخ نداده اما افسوس اینجاست که آنها پس از خوردن شام، به خیمه‌های شخصی برمی‌گردند جایی که دخترکان معصوم محلی را به زور به آنجا انتقال داده‌اند تا اسباب خوشی و هوسرانی این شاهزادگان فراهم شود.

مایه افسوس است که سن این دخترکان بیچاره به 14سال هم نمی‌رسد. این خیانت آشکار توسط دولت و مقامات محلی انجام می‌شود و عمق فاجعه به جایی رسیده است که آنها در طول روز دوره‌هایی برای این دخترکان برگزار می‌کنند تا اسباب هوسرانی شاهزادگان قطری را تکمیل نمایند.

شاهد مناظری بودم که ادامه خدمت در آن منطقه را تاب نیاوردم و قید حقوق بالای آن را نیز زدم. گواه ادعاهای من پزشکان بیمارستان محلی «شیخ زید» هستند که گاهی این دخترکان زخم خورده را مدتها مورد مداوا قرار می‌دهند.

پرسش من از تمامی مردم پاکستان این است  که آیا غیرت ما تا این حد تنزل کرده است که برای دریافت ویزای یک کشور عربی بایستی ناموس خود را حراج عده‌ای هوسران کنیم؟ آیا دیگر عزتی برای کشورمان باقی می‌ماند که بخواهیم به دیگر سرزمین‌ها سفر کنیم؟

این شاهزادگان اتباع کشورهایی هستند که از یک شهر پاکستان کوچکتر است. ما مدعی قدرت هسته‌ای هستیم! ولی اینک در دفاع از ناموس خود ناتوانیم.




      
   1   2      >


پیامهای عمومی ارسال شده

+ اگر من ...