در روزهایی که کسی حواسش به واردات بی رویه محصولات خارجی نیست و نگاه همه به جنجال‌های ایران و آمریکا بر سر برجام است، به جای اینکه پولهای غارت شده کشور و تهمت‌ها و ناسزاها علیه مردم ایران روی برگرداند، فرهنگ غربی در لباس اسلام و با چراغ خاموش از مرزها در حال عبور است.

 (D & G) برند ایتالیایی مد و پوشاک، اخیراً اقدام به رونمایی از مجموعه عبا و حجاب زنان مسلمان با عنوان «کلکسیون عبا: جاذبه خاورمیانه» کرده است.

مهرخانه در گزارشی آورده است که زنان مسلمان در سال 2013، جمعاً 266 میلیارد دلار در بازار مد خرید کرده‌اند و پیش‌بینی افزایش این رقم به 484 میلیارد دلار در سال 2019 اقدام (D & G) را چندان تعجب‌آور نمی‌نمایاند؛ اگرچه محصولات عرضه‌شده در این مجموعه تنها برای دستگرمی است و به‌نظر می‌رسد که با توجه به نوع و قیمت طرح‌ها، کشورهای عربی را نشانه گرفته است، در ادامه به برخی مخاطرات و فرصت‌های توجه به واقعیت مُد در عصر کنونی و آسیب‌شناسی این حوزه در ایران پرداخته می‌شود.

رابطه حجاب و صنعت آن با مد جهانی
(D & G) اولین برند جهانی نیست که اقدام به عرضه محصولات حجاب برای زنان مسلمان کرده است. قبلاً نیز «مانگو»، «اچ‌ اند ام»، تامی هیلفیگر، اُسکار دٍلارنتا، و DKNY در محصولات و یا تبلیغات خود، نیم‌نگاهی به زنان مسلمان و پوشش اسلامی داشته‌اند. همچنین، این اولین تلاش (D & G) برای توسعه و ایجاد تنوع در محصولات و جذب بازار بزرگ نیست. در گذشته نیز این برند اقدام به طراحی و تولید برای بازار انحصاری چین، ژاپن، برزیل و مکزیک کرده بود. تولیدات این برند در سال 2015 در منطقه خاورمیانه افزایش 28 درصدی نسبت به سال قبل از آن (به مبلغ 8.7 میلیارد دلار)‌ داشته است. بنابراین، این اهتمام (D & G) برای تولید انحصاری تحت عنوان حجاب، به‌دور از هر مسئله ایدئولوژیک در نیت اولیه، اقدامی اقتصادی است.

محصولات عرضه‌شده اکثراً از جنس ژرژت بوده و با تزییناتی از تور و آکسسوری گالری همچون عینک آفتابی با گل‌ها و حاشیه‌های اغراق‌آمیز همراه است و به‌نحوی بازنمایی‌کننده پوشش و زیبایی منطقه سیسیل، نقطه ملاقات فرهنگ اسلام و غرب است. با وجود چنین معیارهایی، این مجموعه کمتر جنبه زندگی روزمره داشته و می‌توان آن را محصولی لوکس برای قشر توانمند اقتصادی دانست.

از طرف دیگر، خاصیت مذکور مانع از آن می‌شود که بتوان آن را مقوم ایده حجاب به معنی مدنظر اسلامی دانست و بلکه انحراف رادیکالی از اصل دیگر اسلامی در سادگی و کارآیی به‌نظر می‌رسد. این واقعیت سبب می‌شود محصولات مذکور را بیشتر مناسب زنان کشورهای عربی بدانیم که در آن، علاوه ‌بر مصرف‌گرایی در جامعه زنان، حضور کمرنگ زنان در عرصه‌ اجتماعی سؤالات کمتری نسبت به کارآیی و تنوع محصولات ایجاد می‌نماید.

شاید محصولات جدید (D & G) و دیگر برندهایی که اقدام به درک بازار زنان در جوامع اسلامی کرده‌اند، از جنبه‌هایی قابل توجه و امیدوارکننده باشد. توسعه این دست محصولات، نشان‌دهنده آن است که موضوع حجاب در یکی از مهم‌ترین حوزه‌های بازتولیدکننده سرمایه‌داری و سکولاریسم، یعنی عرصه مُد، به‌رسمیت شناخته شده و این خود نفوذی است به قلب جهان‌بینی سکولار.

همچنین، تولیداتی از این دست تأمین‌کننده نیاز زنان و خانواده‌های مسلمان ساکن کشورهای غربی و غیراسلامی برای حفظ حجاب در کنار به‌روزبودن است.

اما تقابل دنیای مُد و جهان اسلام که در این اقدام (D & G) در نهایت وضوح به چشم می‌آید، تلنگر جدی‌ای است به جامعه زنان ایرانی، صنف پوشاک، و تولیت فرهنگی کشور که بیش از هر چیز بی‌کفایتی از جنس مسئولیت‌گریزی در قبال ارزش‌ها و واقعیت‌های اجتماعی را هویدا می‌سازد. علت این اتهام، تأثیر خواسته یا ناخواسته‌ای است که ورود صنعت جهانی مُد بر اصل حجاب از طریق تغییر تدریجی در ذائقه و فاصله‌گیری احتمالی از واقعیت حجاب به‌دنبال خواهد داشت.

اشتباه است اگر قرار باشد این ملامت را تنها بر گردن یکی از گروه‌های مذکور قرار دهیم. موضوع پوشش و حجاب در جامعه اسلامی، اگر هم‌سنگ و معادل موضوع مُد و فشن در دنیای سکولار نباشد، کمتر از آن نیست. قطعاً فروکاستن این عرصه بر دوش ارگان‌های دولتی، بی‌توجهی به نقش مادران و خانواده‌ها در نظارت و اعمال سلیقه بر پوشش فرزندان دختر است و بالعکس، تحمیل بار حفظ حجابٍ زیبا بر عهده مادران، غفلت از اهمیت زیرساخت‌های اقتصادی، سرمایه‌گذاری، و تولید انبوه به‌منظور رونق اقتصادی خواهد بود. در این میان، نقش نهاد آموزش و رسانه در ایجاد ذائقه‌های غلط و غیراصیل و قصور در تربیت نیروی کار ماهر و طراح متخصص و خلاق، نباید از نظر دور بماند. در ادامه، به این موضوع خواهیم پرداخت.

حجاب در ایران، حجاب در کشورهای اسلامی و حجاب وارداتی!
پوشش زنان مسلمان در یکی دو دهه اخیر علاوه‌بر کثرت‌گرفتن مهاجرت و مسئله تداوم پایبندی به علقه‌های مذهبی و فرهنگی، به‌عنوان اقلیت در سایر کشورها، به‌دلیل مسأله تأخر فرهنگی در اثر واردات کالاهای غربی از جمله مد و پوشاک در کشورهای اسلامی نیز بوده است که موجب گسترش تلاشی بسیار کند و ناکارآمد برای کنترل این وضعیت شده است.

در عرصه داخلی در ایران، تلاش‌های از این دست منجر به آگاهی تأخیری مسئولین و برنامه‌ریزان نسبت به ضرورت توجه به فرهنگ پوشش و تربیت نیروی کار و تخصص طراحی دوخت و طراحی مد بوده است. این آگاهی به‌دلیل تأخیر مذکور منجر به شتابی غیرمسئولانه در انتخاب راه‌کارها شد که نتیجه آن ورود انواع الگوهای چادر و روپوش در 10 سال اخیر بدون صرف دقت و تخصص در طراحی آن‌ها بود.

عدم هماهنگی میان طرح و کارآیی حجاب، بی‌توجهی به هماهنگی میان جنس و کاربرد هر مدل، تنزل روزافزون زیبایی و راحتی مدل‌های چادر مختلف که روانه بازار گشت، نرخ‌های غیرمصوب و ناهم‌سان برای دوخت و عرضه محصولات، بی‌سلیقگی در گنجاندن اصل زیبایی که عامل فاصله شدید محصول نهایی از استانداردهای روز جهانی است، همه و همه موجب مشاهده دو وضعیت متناقض شد که نتیجه آن در هرصورت، افزایش یا حفظ پایبندی به حجاب در جامعه ایرانی نبود.

این دو وضعیت از این قرارند: ازسویی، تکامل بازار پوشاک زنان به سمت تنوع و زیبایی با اتکاء به کالاهای خارجی (اکثراً ترک) و یا تولیدات داخلی الگوبرداری‌شده از آن‌ها (قد کوتاه لباس، جنس لَخت یا بدن‌نما، آستین سه‌ربع، و رنگ‌آمیزی نیازمند سٍت‌شدن با مثلاً لاک و کیف و کفش) با سیر معکوس طیف تولیدات حجابی در ناکارآمد و نازیبا شدن همراه بود؛ به‌گونه‌ای‌که انتخاب یک بانوی محجب در مقابل فروشگاه‌های عرضه‌کننده این دو طیف محصولات، قطعاً انتخاب تراژیکی را در این سال‌ها رقم زده است.

دوم این‌که، تلاش برای حفظ بازار پوشاک محجب برای زنان در داخل، به‌دلیل کمبود تخصص و یا نظارت دلسوزانه، منجر به توسعه مدل‌های متنوعی از حجاب و چادر شد که این توسعه در نهایت نه به حفظ مفهوم «حجاب»، که مفهوم «خودی» با ظاهری از یک رفتار لجوجانه و متعصبانه شد؛ شاهد این مدعا، مشاهده روزانه انواع دختران و بانوان «چادری» است که محجب نبوده و در حقیقت در میان طیف تولیدات چادر در بازار، موفق به انتخاب آن‌چه شده‌اند که هیچ‌گونه جنبه پوشندگی نداشته و تنها مشابهت سطحی با چادرهای سنتی و یا چند چاپ سیلک با خط نستعلیق و بته‌جقه را حفظ کرده است.

در این شرایط و با در نظر گرفتن موقعیت بحرانی اقتصاد در ایران (و بسط آن به کل جامعه اسلامی در منطقه) که ضرورت توجه به استراتژی جایگزینی واردات را در جهت سیاست اقتصاد مقاومتی را دوچندان می‌کند، شرایط توصیف‌شده در بالا در مقایسه با ورود برندهای معتبر جهانی که ((D & G) تنها یکی از آن‌هاست) به عرصه طراحی و تولید حجابٍ مُد، تنها نشان‌دهنده غفلت مسئولین این حوزه در کلیه سطوح کلان، متوسط و خُرد است.

در شرایطی که ورود کالا در چشم‌برهم‌زدنی منجر به تغییر ذائقه و زیر سؤال رفتن بنیاد فرهنگ یک جامعه است، هرگونه سستی در این زمینه به‌معنای تاراج رفتن میراث فرهنگی بوده و از طرفی، بدبینی غیرواقع‌بینانه برای تعامل با دنیا و فرهنگ‌های دیگر نیز می‌تواند منجر به اتخاذ رویکردهای بدون بازده همانند آنچه این سال‌ها در موضوع مُد و حجاب شاهد بوده‌ایم.

شاید تلاش واقع‌بینانه با رویکرد تلفیقی که در آن هر دو اصل پوشیدگی و زیبندگی به‌رسمیت شناخته شده باشد، با حفظ طیف حداکثری مصرف‌کننده داخلی (زنان و دختران) بتواند بند اصلی جامعه را در مقابل تهاجم فرهنگی، مصرف‌گرایی، کالازدگی، ازخودبیگانگی فرهنگی، دین‌ستیزی، و افراط و تفریط حفظ کند.