شسیشسی

از نظر غرب، انسان جز «تن» چیز دیگرى نیست و این تن یکى از مهم‏ترین آبشخورهاى لذت اوست، و او در فرصت محدودى که تا مرگ دارد باید از همه لذت‏ها تا مى‏تواند بهره‏مند شود  »   مى‏دانیم که آزادى قلمروهایى دارد: بیان عقیده، فعالیت سیاسى و. . . . حجاب کدام آزادى را سلب مى‏کند؟ اگر فعالیت‏هاى اجتماعى و سیاسى زنان معنى نداشت، دیگر کدام آزادى است که با حجاب سلب شده است؛ مگر این‏که مراد از آزادى، هرزگى جنسى و بى‏بندوبارى غریزى  باشد؛ که البته حجاب این آزادى را تحدید مى‏کند و رسالت حجاب هم همین است و نیز حجاب  برخى دشوارى‏ها را به بار دارد که اگر اصل آن براى سلامت و رشد جامعه انسانى مقید انگاشته شود، باید آن را متحمل شد  . » در دفاع از حجاب، مى‏توان گفت : «مگر دانش اندوزى، با محدودیت همراه نیست. مگر راست گویى، برخى آزادى‏ها را سلب نمى‏کند. همواره ناموس خلقت بر این استوار بوده که اشیاء ذى قیمت و پر ارج را در پوشش محکم و دست و نیافتنى و به دو از چشم و دسترس هر کس و ناکس محافظت نموده است. مرواریدهاى گرانسنگ را در پوشش نفوذناپذیر چون صدف نگاهدارى نموده، اما سنگ‏هاى بى‏ارزش را به وفور در هر جا پراکنده است. زن مسلمان نیز آن‏گاه که پیکر خود را حرم پرحرمت حجاب قرار مى‏دهد و خویشتن را از تیر نگاه‏هاى هوس آلود مردان هرزه  حفظ مى‏کند، در واقع مروارید گرانسنگ عفت و نجابت را در صدف حجاب و گوهر ارجمند زنانگى خویش را در پوشش مطمئن از دستبرد نامحرمان حفظ مى‏نماید. »