جشنواره فیلم ساندنس با هدف ایجاد فرصتی برای حضور فیلمسازان مستقلی! که به دور از جریان اصلی فیلمسازی به دنبال ارائه نگاه خود در آثاری کم هزینه می باشند، چند سالی است که راه اندازی شده است و این در حالی است که در این سال ها شاهد غلبه نگاه سیاسی در آثار راه یافته به جشنواره و نیز معرفی و حماقت از فیلم هایی با نگاه های مساله دار بودیم تا در این مسیر از قافله فستیوال های تهی شده از هنر و انباشته از سیاست زدگی دور نماند و از این رو ساندنس، محفلی برای نمایش انواع رسوایی غرب درمواجهه با ایران در نبردهای سیاسی و فرهنگی شده و از این طریق بساطی برای عقده گشایی غربی ها از طریق فیلمسازانی جوان و به طور غالب گمنام و آماتور بوده است، چرا که در پیگیری نام های جشنواره به فیلمسازان ناشناخته ای که عمدتا دورگه بوده و تنها نام ایرانی داشته و نشان و زیست خود را در غرب گرفته اند، میرسیم.

برخی دیگر نیز مانند سازنده آماتور فیلم ضد ایرانی گلاب هم دسته ای دیگراز فیلمسازان تازه کار آمریکایی هستند.

یکی از کسانی که پاتوق اش جشنواره مذکور است  اسد فولادکار است. "اسد فولادکار" متولد بیروت در سال 1961، دانش آموخته رشته تئاتر و سپس سینما در دانشگاه بوستون آمریکا، به عنوان تهیه کننده و کارگردان تعداد زیادی فیلم کوتاه داستانی و مستند ساخته است، فیلم کوتاه وی با عنوان "خدایا مارا ببخشای" در سال 1990 از فرهنگستان علوم و هنرهای سینمایی آمریکا نامزد بهترین فیلم دانشگاهی بود. نخستین فیلم بلند این کارگران با عنوان "آنگاه که مریم سخن گفت" نیز 21 جایزه از جشنواره های مختلف جهانی دریافت کرد. از آخرین فعالیت های علاوه بر تدریس فیلمنامه نویسی و تولید در دانشگاه بیروت، می توان به عضویت در هیات داوران بخش بین الملل در جشنواره فیلم قاهره 2006 اشاره کرد. جالب آنست که وی با این سوابق در سال 85 به عنوان یکی از داوران بخش جلوه‌گاه شرق(مسابقه سینمای آسیا) جشنواره فیلم فجر معرفی شد!

جدیدترین اثر وی که بی بی سی مدتی است به گزارش و مانور روی آن پرداخته، "عشق (و س ک س) حلال" عنوان فیلم تازه ای است از اسد فولادکار، فیلمساز ایرانی تبار که در لبنان زندگی می کند. این فیلم که در چندین جشنواره جهانی از جمله دبی، ساندنس و روتردام نمایش داشت، مشکلات روابط زن و مرد را در جوامع مسلمان می کاود. در فیلم چند قصه درباره چند زوج به طور همزمان روایت می شود:

مصاحبه فولادکار با بی بی سی

زن و شوهری که با هم اختلاف دارند، طلاق می گیرند، اما بعد که مایلند دوباره ازدواج کنند، نیاز به محلل پیدا می کنند؛ یک زن تنها با یک مرد متاهل ازدواج موقت کرده، اما رابطه آنها دچار مشکل است؛ یک زن سنتی که از پس تقاضاهای جنسی زیاد شوهرش برنمی آید، برای او همسر دومی دست و پا می کند، اما مشکلات بیشتر می شود...

اسد فولادکار درباره جامعه مسلمانی که تصویر می کند، به بی بی سی فارسی می گوید: "زنان در جهان اسلام حداقل دو شخصیت دارند؛ یکی برای خارج از خانه و برای جامعه (بسیار رسمی، غیر فعال، خجالتی، ضعیف و شکننده) و دیگری که کاملاً متضاد آن است و به داخل خانه، رو در رو با اهل خانواده و میان زنان اختصاص دارد. این دایره بسته زنانه، به روی مردان بسته است اما کودکان در آن جای دارند. بسیاری از داستان هایی که روایت می شود داستان هایی است که از کودکی از زنان قوی اطرافم به خاطر دارم. برایم جذاب بود که چقدر آزاد و قدرتمند هستند و درست برخلاف تصویری که از خود ارائه می کنند. این داستان ها هنوز هم اتفاق می افتند."

سابقه این کارگردان نشان می دهد که موضوعات مذهبی میانه را برای آثارش انتخاب می کند که تا حدودی با سبک زندگی اسلامی قرابت دارد؛ همین امر سبب می شوند که از سوی محافل روشنفکری دینی ترویج شود.

اگر فیلمهای سالهای اخیر درون کشور را نیز بررسی کنیم به خوبی متوجه می شویم که هماهنگی عجیبی در تم داستانی آنها با نمونه های فارسی زبان خارجی سازشان وجود دارد. در گذشته عموما فیلمها هجمه ی سیاسی داشت اما با تغییر گرایش اتاق کنترل جنگ نرم از موضوعات سیاسی به اجتماعی و فرهنگی پس از فتنه 88 آنها نیز تغییر رویه داند. تم های داستانی با مباحثی چون خیانت همسران، خشم و شهوت، مسائل حقوق زنان به روایت فمینیستی، حیازدائی، ترویج دروغ و سیاه نمائی و هر آنچه که می تواند مخاطبی در ایران پیدا کند را مدنظر قرار می دهند.

عموما حلقه ی توزیع قاچاق این دست از فیلمها با نفوذ عجیبی که ارشاد دارند هیچوقت دچار مشکل نمی شود. بعلاوه شبکه های اجتماعی و اینترنت هم ضریب نفوذ آن را چندین برابر می کند. نفوذ فرهنگی بدون شک خطرناکترین نوع نفوذ است و اصلا قرار نیست که فرد نفوذی از مرزهای کشور به داخل نفوذ کرده و اذهان و افکار را مسموم نماید. بلکه از طرق مختلف با تزریق فکر زهرآگین افکار و در نتیجه سبک زندگی را هدف قرار می دهند.

رخنه ارزش‌های لیبرالیستی که جوهره آن اباحه گری است، در برابر انبوهی از مضامین دینی در سبک زندگی اسلامی نظیر حیامندی و غیرت مندی، فضایی را در سینمای کنونی کشور رقم زده که در صورت عدم کنترل آن، فرهنگ ملی و بومی کشور در حد اعلای خود با چالش مواجه می‌شود که البته نشانه های آن از مدت ها قبل قابل مشاهده است. اندک موارد مورد اشاره تنها بخشی از مولفه های نفوذ فرهنگی ایالت متحده امریکاست که آگاهانه و یا جاهلانه توسط عده‌ای از سینماگران کشور در دهه های گذشته دنبال شده و گسترش و ترویج آنها تاکنون جامعه اسلامی را با معضلات گسترده‌ای روبرو کرده است.

پیمان معادی در کنار کریستین استیوارت در جشنواره فیلم ساندنس

این در حالی است که در دوران پساتوافق قطعاً استفاده نظام سلطه از هنرمندان غربگرا افزایش پیدا خواهد کرد، برای نمونه طبیعی است که تعداد جوایز اهداء شده به آثار سیاه نما و ضددین ایرانی در سال های آینده افزایش یافته یا حضور سینماگران ایران در هیأت داوران جشنواره های خارجی پیدا کند. باید انتظار داشت موج جدیدی از فیلم های اجتماعی جشنواره ی خارجی پسند و همچنین آثار روشنفکری و هنر و تجربه ای ساخته شده و مورد حمایت رسانه های قلم به مزد داخلی قرار بگیرد. تا جشنواره فیلم فجر چیزی باقی نمانده، تنها چند ماه باید منتظر رونمائی از آثار سینمایی در دوران پساتوافق و دوره جدید نفوذ فرهنگی ایالات متحده ماند