سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به نام خدا و باز هم بی مقدمه :

پدر کجاست ؟ صبح تا شب سر کار

مادر چه ؟ صبح تا عصر سر کار

بچه چه طور ؟ صبح تا غروب تک و تنها در خانه ...

ماهواره ، اینترنت و ... هم که روبه راهِ رو به راه ...

آخر آن بچه چه گناهی دارد که به پای ندانستن های ما آینده اش بسوزد و نابود شود ...

یکدفعه آمار بلوغ به نزدیکی 12 سال در پسر ها میرسد !!!

بعد میبینیم خانواده مذهبی است ، اما بچه ؟ - 360 درجه متفاوت ...

اصلا مگر این نوع آرایش ها ، این لباس های لختی و عریان گونه ، این همه بی بند و باری ، این مدل موهایِ به حساب خودشان فَشِن ، این مُد ها و و و .... از کجا آمده اند ؟

آمدند گفتند شما در کشورتان آزادی ندارید ، آی ی ی ی ، داد ، هَوار ، بوق ، کرنا ، ایران نمیگذارد مردمانش ماهواره داشته باشند ، اینترنت هایشان فیلتر دارد و ...

خوب حالا که به راحتی ماهواره و اینترنت و... را حتی در خانواده های مذهبی مان هم جا داده اند ، حالا افسار آمد دستشان ، و به هر طرف میخواهند میکشند و میرانند ...

یکدفعه میبینی در کشور تَبِ ساپورت پوشی بالا گرفت ...

البته هنوز خیلی از خانواده های مذهبی ما گیر این مسائل هم نیستند .

عده ای دقیقا برعکس این مورد دو دستی چسبیده اند به تربیت فرزند و... بعد میبینی بچه اش یا حافظ قرآن شد ، یا قاری و یا...

بله دیگر ...

نظامی که نمیشود حمله کرد ...

تحریم هم که نشد ...

اقتصادی هم که اصلاً ...

پس چگونه از داخل ، کشور را خراب کنیم ؟ یا به عبارتی عامیانه تر بپُکانیم ؟

فـــــرهـــــنـــــگ

به نظرم اگر یک نفر را بیاوریم و به عنوان فردی بی طرف بنشیند واین تهاجم ها را ببیند و دو دو تا چهار تا کند ، ماهواره که سهل است ، حتی شاید تلوزیون را هم برای خودش حرام کند ...

دجال های آخرالزمانی را با چشم باز و تیز و بابصیرت کامل ببینیم ...

اصلا در روایات هم داریم ، خیلی ها توسط دجال به راه های منحرفی کشیده میشوند ...

حالا از این ماهواره برایتان یک خاطره بگویم که ببینید ، همین ماهواره ، چه ها که با مردم مومن ما نکرده است  ...

جایتان خالیست ، چند وقت است که داریم با دوستانِ گل به دوره ی تکمیلی 45 روزه میرویم ، در یکی از کلاس هایِ آن به نام کلاس عقیدتی ، استادی برایمان آمده بود به نامِ حاج آقایِ آزادی که واقعا از اوضاعِ کنونی جامعه و بیکار نشستن مذهبی ها و... خیلی ناراحت و نگران بود ...

البته ناگفته نماند که این حاج آقا کارشناس ارشد روان پزشکی و زبان بود که واقعا معلوم بود که با مطالعات حرف میزد ...

واقعاً چیزهایی برایِ ما تعریف میکرد که شنیدن آنها قلبِ همه ی ماها رو به درد خواهد آورد ...

از دختران هرزه ی ایرانی که با نام اسلام و ایران و شیعه خودشان را برای اعمال حرام و فحشا و فساد میفروشند میگفت ...

واقعا دیگر چه میشود گفت ؟

میگفت در دُبی ، به ایرانی میگویند ، "ایرانی نَجِس" با ایرانی معامله نکنید ...

خوب این حرف یعنی چه ؟ چه چیزی را میرساند ؟

یکی دیگر هم که الان به یادم آمد : چند وقتِ پیش دایی ام به مسافرت به قرقیزستان رفته بود ، حالا کارندارم از خاطرات و ... همین قدر خدمتتان عرض کنم که ایشان میگفت : در همان قرقیزستان زنانشان کم تر از اینجا آرایش میکردند و به خیابان می آمدند ، حتی شاید در برخی موارد وضعشان (به لحاظ ظاهری) بهتر هم بود ...

 

رفقا ؛ آمارِ طلاق ، فساد ، فحشا ، بی بند و باری و ... دارد به اوج میرسد و زیاد میشود و حتی بعضاً در داخل این خانواده هایِ مذهبی ما ، هم شاید کم و بیش بوجود می آید و دامن گیرشان میشود ... حواسمان نیست ...

در مطلب قبلی هم گفتم که چه راحت دشمن حتی به داخل خانه های ما هم نفوذ کرده ... آتشی را به داخل مردم ما انداخته و خودش دارد نگاه میکند و این آتش خودش شعله ور تر میشود و کسی هم نیست که حداقل یک سطل آب بریزد و هر از چند گاهی هم که میبیند یک کم شعله کمتر میشود چند  قطره ی کوچک بنزین میریزد و دوباره به نگاه کردن خود ادامه میدهد ...

خدا نکند این آتش دامن خانواده هایِ مذهبی مارا هم بگیرد ...

حالا این را بشنوید :

این را میگویم که بفهمیم حتی در روستاهایِ دور افتاده ی ما که نان شبشان را هم به زور در می آورند چقدر دشمن کار کرده و ما بیکار نشستیم ....

چندین وقت پیش ، یک اردویِ جهادی با دوستان رفتیم ...

مسئول فرهنگی اردو میگفت : که این خانواده ها بسیار فقیر و بد بخت و ... هستند و ...

حالا کار نداریم ...

فقط همین قدر بگم که چند قِرانی رو که به زور در می آوردند را میدادند به پول بنزین موتور خود که تا شهر بروند و نفت بخرند و شب بیایند در موتور برقشان بریزند تا بشینند ماهواره و انواع فیلم های ... را نگاه کنند ...

بله .. دشمن فکر اینجا ها را هم کرده ...

در این روستایی که اصلاً موبایل آنتن نمی داد اکثریت اهالی به خصوص جوان ها موبایل داشتند که سر بسته خدمتتان میگم که فیلم های سکس و ... رو با بلوتوث برای هم میریختند .

موبایل را فقط برایِ همین میخواستند ...

مشکل اصلی کجاست؟ چیست؟

یکی دیگر هم که بخواهم برایتان بگویم این است که سُنّی هایِ وهابی می آمدند و به هر خانواده ای که بچه دارد 100 ، 200 ، 300، هزار تومان میدادند که کار نداریم چقدر برایشان حتی 100 تا تک تومانی مهم است این مبالغ را میدادند که فقط نام بچه اش را بگذارد عُمَر که وقتی بزرگ شد با شیعه و امام علی(ع) مخالفت کند ...

آیا این حَقّش است ؟؟؟

این همه کم کاری ها از کیست ؟؟؟

من مانده ام که به مسئولان فرهنگی اصلا چه و از کجا بگویم ؟

حالا شما ببینید ،،، مشکلات که یکی 2 تا نیست ...

ما نمیدانیم این لُختی ها و بدحجابی ها را از داخل خیابان ها جمع کنیم و یا آن ها را از روستاها ؟؟؟

حالا به نظرتان اینها همه به چه بر میگردد ؟

به نظر من اگر ماهواره حل شود نزدیک به 80% کارِ ما حل شده است ...

برخی از عُلما میگویند : فکر گناه هم گناه است . دیگر چه برسد به انجام گناه کبیره ... وای ...

اگر قرار باشد اینگونه پیش برویم و دشمن هم آن گونه ،  50 سال دیگر ایران کجاست ؟

خیلی سرتان را به درد آوردم ...

عذر خواهم ...

امیدوارم فقط حرف نزنیم و کمی چاشنی عمل هم به حرفهایمان اضافه کنیم ...

التماس دعا ...

 




      

 

 

 

 


دونفر می روند زیر سقف یک خانه به عنوان زن و شوهر (نه به عنوان دوست یا مثلا هم خانه!) زندگی می کنند. بعضی هایشان در همین تهران 5سال است زن و شوهر خاموش هستند...!

گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو؛   یکی از موضوعات و بحران های اجتماعی فرهنگی که به خصوص در شهرهای بزرگ کشور در حال رشد بوده و بسیار هم خطرناک است، موضوع ازدواج سفید است که یکی از نویسندگان گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو» یادداشتی پیرامون این موضوع نوشته که آن را از نظر می گذرانید...

 

صفرُم. انگشت پتروس در سوراخ!

 

وقتی پتروس فداکار انگشتش را داخل سوراخ سد کرد، خیلی از مردم در خانه های نرم و گرم به خواب خرگوشی رفته بودند. اصلا کسی فکرش را هم نمی کرد سوراخی در سد شکل گرفته است. شاید آنقدر سوراخ های دیگر در زندگی مردم وجود داشت که اصلا به آن سوراخ فکر نمی کردند. اما اگر آن شب انگشت پسرک نبود، صبح فردا تمام سوراخ ها فراموش می شدند. یعنی همه مجبور بودند به آوارگی و بی خانمانی بعد از سیل فکر کنند. مجبور بودند!

 

     مسائل اجتماعی هم مثل همان سوراخ سد است. اوایلش زیاد مهم نیست. بعضی ها اصلا به آن توجه نمی کنند. خیلی ها آنقدر مشکلات دیگر پیش رویشان است که وقت فکر کردن به این چیزهای پیش پا افتاده را ندارند! عده ای هم استغفرالله بلندی می گویند و چشم هایشان را می بندند تا به گناه نیفتند. سنت طلب ها می گویند: عجب دور و زمانه ای شده! و تجددگراها با لبخند یادآور می شوند که: ما هم باید به جرگه ی کشورهای مدرن بپیوندیم!

 

یکم. آب را از سرچشمه باید بست

 

     در کشور ما هم وقتی این اتفاق رخ می دهد همه در آن سهیم می شوند. «جامعه شناس»ها با خط کش های کوتاه و بلندشان می آیند تا مختصات سوراخ را رسم کنند و در قالب نظریه ای جدید بعدها در کتاب ها بیاورند. بعضی از آنها هم دنبال نظریات قدیمی در کتاب های کهنه می گردند تا شاید یک نظریه ی خوب برای «سوراخ» پیدا کنند. «روانشناس» ها منتظر واکنش ها می مانند. با دقت مردم را بررسی می کنند تا میزان استرس، اضطراب و واکنش های ناخودآگاه آنها را بسنجند. «رسانه» ها دوربین به دست همه جا حاضر می شوند تا از وقوع فاجعه فیلم برداری و یادداشت برداری کنند. «سیاستمدار»ها سخنرانی های آتشین علیه دولت وقت و حکومت راه می اندازند تا در انتخابات بعدی پیروز شوند. «حقوقدان» ها خیلی سریع قوانینی را برای دخالت در امر «سوراخ پراکنی» و «سوراخ زنی» تهیه و تبیین می کنند. «فیلسوف» ها شکل سعادت بشری را قبل و بعد از وجود سوراخ و ارتباط آن با مابعدالطبیعه را مورد نقد قرار می دهند. مهندس ها و پزشکان نیز در این میان «از دیو و دد ملول»ند.

 

     اما هیچکس نمی داند فقط باید انگشتش را بالا بیاورد و قبل از آن که سوراخ بزرگ تر شود و فاجعه شکل بگیرد، در سوراخ کند. فقط باید پتروس باشی. دلت بسوزد برای مردمی که می خواهند غرق شوند. «قهرمان بازی» و «علم بازی» باشد برای وقت دیگر. هرچند به این سادگی نمی توان با مشکلات اجتماعی پنجه در پنجه شد و مسلماً بر کسی پوشیده نیست که اینطور مسائل تک خطی و تک علتی نیستند اما آب را از سرچشمه باید بست. یعنی تا هنوز که هوا تاریک است، بیشتر مردم شهر نفهمیده اند، فقط یک سوراخ کوچک است، تبدیل به بحران نشده و فقط نیازمند یک انگشت است. بدون جار و جنجال و تبلیغات عریض و طویل! اینطور باید به مسائل فرهنگی و اجتماعی پرداخت. وگرنه تا بنرها آماده شوند، کار از کار گذشته!

 

دوم. بچه هایی که نامشروع است

 

     این ها مقدمه نبود. اصل مطلب بیان شد. اما یک مسئله جدید باقی می ماند. به تازگی درخت ازدواجی در زندگی ما بی سر و صدا رشد کرده، قد کشیده و حالا در چند نقطه هم میوه داده است. «ازدواج سفید»؛ بدون عقد رسمی و شرعی و عرفی، دونفر می روند زیر سقف یک خانه به عنوان زن و شوهر (نه به عنوان دوست یا مثلا هم خانه!) زندگی می کنند. بعضی هایشان در همین تهران 5سال است زن و شوهر خاموش هستند! این سبک زندگی که در ایران بی سابقه است پیش از دیر شدن باید درست شود.

 

     از فردا یک عده جستجوی خانه به خانه را شروع می کنند تا با این گمراهان برخورد شود و یک عده طبق معمول خود را به بی خیالی می زنند و این اتفاق را از دلایل مدرنیته می شمارند و آن را طبیعی می دانند! مسئولان هم چندهمایش با حضور متخصصان برگزار می کنند و چند سخنرانی داغ از مثلا رائفی پور در جمع دانشجوها پخش می شود و بعد هم تمام! و ازدواج سفید همچنان در زیر پوست شهر می خزد، جلو می رود، جوان ها به سمت آن کشیده می شوند و نتیجه ی آن فرزندان نامشروع است. با این وضعیت شاید مجبور شویم چندسال آینده مثل کانادا که هفتاد درصد کودکانش نامشروع هستند، به فکر مشروعیت فرزندان کشور باشیم! آینده سیاهی که نتیجه ی حتمی ازدواج سفید است.

 

سوم. فداکارانه برهنه شوید

 

     باید قبل از برخورد سلبی با این نوع ازدواج به این فکر کرد که چرا جوان باید به این سو گرایش پیدا کند. مگر نه این که در این ازدواج دوطرف بهم متعهد و زیر یک سقف زندگی می کنند. مگر نه این که احساسات و نوع تعامل و شکل زندگی مثل همسران شرعی و رسمی است. پس دلیل فرار از ازدواج رسمی چیست؟! باید برای حل مسئله ی ازدواج سفید ابتدا به این سوال پاسخ داد. بعد از آن می فهمیم که اگر خانواده ها سخت گیری را کنار بگذارند، جهیزیه های سنگین حذف شود، مراسم های پر زرق و برق در تالارهای آنچنانی کمتر گردد، هزینه های بی فایده ای مثل تزیین ماشین عروس و پخت چند نوع غذا تغییر شکل دهند، مسابقه ی اشرافی گری از مُد بیفتد، وضعیت سامان می گیرد. جوان می خواهد از این تکلف ها فرار کند، در دام ازدواج سفید گرفتار می شود. خانواده ها آنقدر که نگران غذا خوردن بچه هایشان هستند، نگران کنکور و شغل آینده ی آنها هستند، نگران ازدواج سفید هم باشند. جوان دوست دارد زندگی کند اما این سخت گیری های احمقانه دست و پایش را بسته است.

 

     حالا نیاز داریم به دهقان فداکار. کسی باید برهنه شود، پیراهنش را دربیاورد، آتش بزند، رو به روی قطار بایستد، فریاد بکشد، جلوی مردم را بگیرد، از سرعتشان بکاهد، متوقفشان کند تا به کوه بدبختی ها برخورد نکنند. تابلوهای ورود ممنوع را نصب کنید. جلوتر از این کانادای 70درصد نامشروع است. جلوتر از این انفجار است. جلوتر از این «هیچوقت نرسیدن» است. باید دهقان فداکار شویم. هرچه زودتر پیراهن هایمان را دربیاوریم. قطار دارد به کوه نزدیک می شود...

 




      

در روزها و ماه های اخیر بحث پیرامون شبکه های ماهواره ای خارج از کشور، آسیب های اجتماعی- فرهنگی آن برای جامعه وراهکارهای مقابله با تاثیرات مخرب آن، از مسائل مهم و اساسی مورد بحث در میان اندیشمندان، سیاسیون و به خصوص مجریان نهادهای دولتی ذیربط بدل شده است  .

 ابعاد و اثرات کوتاه مدت و دراز مدت ماهواره به عنوان یکی از فراگیرترین و موثرترین وسایل ارتباط جمعی، همیشه دارای اهمیت بوده اما با گذشت زمان و تغییرات اساسی در شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور و جهان، هرروز به این ضرورت افزوده می شود. اگر در گذشته فقط چند شبکه ماهواره ای فارسی زبان مانند بی بی سی یا صدای آمریکا با جهت گیری و اهداف سیاسی خاص و هدایت شده از سوی دولت های انگلیس و آمریکا وجود داشت؛ اما در چند سال اخیر شبکه های با اهداف کاملا متفاوت مانند من و تو1 و2، فارسی   one  ،pmc    و... بوجود آمده اند و در مدت زمان بسیار محدود مخاطبان بسیاری در بین مردم وبه ویژه کانون های خانوادگی به خود اختصاص داده اند  .


بنابراین جنگ نرم رسانه ای بر ضد جامعه ایرانی در ظاهر و محتوا گسترده تر شده و ابعاد بسیار وسیعی پیدا کرده است. شبکه های کمتر سیاسی جدید بیشتر به مسائل فرهنگی - اجتماعی تکیه کرده و خانواده و روابط انسانی به عنوان بزرگترین سرمایه جامعه را هدف قرار داده اند. به عنوان مثال برخی از شبکه های ذکر شده با پخش فیلم و سریال های شبانه روزی اهداف زیر را دنبال می کنند  :

-    ترویج خانواده های بی سامان و لجام گسیخته در مقابل ساختار سنتی خانواده

-    ترویج و عادی جلوه دادن خیانت زن به همسرر و البته شوهر به زن

-   بی اهمیت جلوه دادن احترام به والدین

-  عادی جلوه دادن رابطه جنسی دختر و پسر قبل از ازدواج تا حد باردار شدن دختر خانواده

-  هویت زدایی از مفهوم خانواده به عنوان کوچکترین واحد اجتماعی مستقل و مؤثر

-  عادی جلوه دادن سقط جنین برای دختران قبل از ازدواج به عنوان راه حلی طبیعی برای رفع دلهره های احتمالی در روابط جنسی دختر و پسر

-  تعصب زدایی از کانون خانواده و ترویج بی تفاوتی نسبت به حریم خانواده

-  ترویج مفهوم زندگی با دیگران به جای ازدواج (جالب است بدانیم این مفهوم سالهاست در برخی تولیدات روتین تلویزیونی خودمان هم تبلیغ می شود.)

 - ترویج فمینیسم و کم رنگ کردن نقش مرد در جامعه در حد کسی که تنها جهت رفع نیازهای جنسی زن خلق شده است!

-  مخدوش نمودن رابطه فرزندان پسر و دختر در خانواده

-  افزایش تأثیر پذیری جنسی و خشونت در جوانان و نوجوانان بخصوص از طریق پخش موزیک ویدئوهای خاص

-  پی ریزی و ایجاد آمادگی ذهنی تفکر شیطان پرستی در نوجوانان و جوانان




      

 جناب بلاتر
 13920814191033930_PhotoL

 

سلام علیکم

قبل از هرچیز لازم است تلاشهای صادقانه‌ای که شما در این سن و سال و علی رغم کهولت سن برای ارتقای ورزش فوتبال متحمل می‌شوید را ارج بنهم، چرا که ورزش دشمن اعتیاد است و اعتیاد بلایی خانه‌مان سوز.

اما شاید فکر کنید که اینجانب برای انتقاد از نحوه داوری بازی تیم ملی کشورم با تیم آرژانتین این نامه را نوشته‌ام. البته اگرچه آن اتفاق هیچگاه از حافظه تاریخی مردم ما حذف نخواهد شد اما واقعیتش این است که نخیر، بنده آنقدر بدبختی دارم که گیر دادن به داور عقده‌ای آن بازی به هیچ وجه در اولویتم نیست. برای مثال همین الان که مشغول خواندن این مرقومه هستید، پنج نویسنده سریال هفت سنگ در بانک منتظر هستند تا اگر من حق الزحمه تلاش وافرشان در کپی‌کاری را به حساب نریزم، چکم را برگشت بزنند و با پلیس بیایند مرا از تپه‌های جام‌جم ببرند.

تازه این یک قلم از تعهدات مالی بنده است که حالا که حرف به اینجا کشید وقت خوبی است که بگویم اصلش این نامه هم در رابطه با همین تعهدات خانمان برانداز نوشته شده است که حقاً این بلا از اعتیاد هم خانمان براندازتر است! و اتفاقاً آنچه به داد ما در مقابله با این بلای خانمان‌سوز خواهد رسید باز هم ورزش است ولاغیر. اگر ویژه‌برنامه‌های جام جهانی ما را در این روزها دیده باشید متوجه منظورم شده‌اید اما از آنجا که احتمال میدهم مشغله‌های حضرتعالی مانع شده باشد خودم توضیح می‌دهم. توضیح آنکه جام‌جهانی برای هر کس آب نداشته باشد برای ما نان داشته است. یعنی انقدر تبلیغات پخش کردیم که خدا برکت بدهد، ای… توانستیم مقداری از هزینه‌ها را جبران کنیم. در همین راستا هم پیشنهاداتی خدمت شما تقدیم می‌شود تا با افزایش امکان پخش تبلیغات، درآمدهای سازمان متبوع اینجانب بیشتر شود. گفتنی است که در صورت موافقت آن مقام با این پیشنهادات، می‌شود درباره پرداخت سهمی از درآمدها هم به فیفا مذاکره کرد، متوجهید که؟!

اما پیشنهادات ما:

1? جام جهانی فوتبال از آنجا که تاثیر بسزایی در کاهش اعتیاد دارد پیشنهاد می‌شود بجای هر چهار سال یکبار، سالی یکبار یا حتی فصلی یکبار برگزار شود. حیف نیست سالی چند بار شاهد اینهمه هیجان نباشیم؟!

2? طبق محاسبات بچه‌های معاونت سیاسی ما در صدا و سیما، یک چیزی حول و حوش دویست کشور در دنیا وجود دارد. چرا از بین اینهمه کشور فقط 32 کشور؟ واقعا چرا؟ پیشنهاد می‌شود جام‌جهانی در دوره‌های بعد با پنجاه، هفتاد یا حتی صد تیم برگزار شود. آقای بلاتر، تا حالا به بیست گروه پنج تیمی در جام جهانی فکر کرده‌اید؟ وای… خدای من!

3? پیشنهاد می‌شود بازیهای جام جهانی بصورت رفت و برگشت انجام شود. حتی می‌شود به چهار بازی بین دو تیم یا حتی بیشتر هم فکر کرد؛ مگر فوتبال چی‌اش از والیبال کمتر است؟! من که هر وقت فکر میکنم کیف میکنم. اتفاقاً موضوع را به بچه‌های بازرگانی صدا و سیما هم گفتم، آنها هم کیف کردند. شما چی، کیف کردید؟

4? پیشنهاد بعدی ما این است که بازیها بجای دو نیمه 45 دقیقه‌ای شامل 10 نیمه 9 دقیقه‌ای باشد و فاصله بین نیمه‌ها هم نیم ساعت باشد. اینطوری بچه‌های ما فرصت دارند بین نیمه‌های هر بازی 5 ساعت آگهی پخش کنند. اگر این اتفاق بیفتد قاطعانه عرض میکنم که در آینده نزدیک سازمان ما از نظر مالی به جایگاهی می‌رسد که می‌تواند بخش اعظمی از هزینه‌های جام جهانی را تقبل کند. اگر ماشین حساب خدمتتان هست، 5 ساعت را به ثانیه حساب کرده و هر ثانیه را در 10 میلیون تومان ضرب کنید تا ادعای من را قبول کنید. تازه من ده میلیون را دست پایین عرض کردم ها!

البته ما پیشنهادات دیگری هم داریم که در صورت تمایل خدمتتان فرستاده خواهد شد. پیش از خداحافظی لازم است خواهش کنم که قبل از ارسال هرگونه پاسخی، شرایط وخیم سازمان ما را از نظر مالی مد نظر قرار دهید.




      

آیت الله مجتبی شهیدی کلهری مشهور به مجتبی تهرانی استاد مشهور اخلاق و مرجع تقلید و مدرس حوزه های علمیه تهران(مانند مدرسه مروی) بود؛ وی از محضر اساتید بزرگی همچون ادیب نیشابوری، آیت الله بروجردی، آیت الله حکیم، آیت الله گلپایگانی، علامه طباطبایی و... بهره برد.
 

این مرجع بزرگوار تقلید و استاد بزرگ اخلاق، پس از 40سال خدمت صادقانه در نشر معارف اسلامی و ترویج مکتب حقّ? اهل‌بیت عصمت و طهارت، در دی‌ماه سال 1391هـ‌ش؛ دار فانی را وداع گفت؛ در این مجال سعی داریم تا جرعه ای از بیانات ناب اخلاقی ایشان را در اختیار علاقمندان قرار دهیم.
 

بسم الله الرحمن الرحیم


روی عن رسول الله «صلّی ‏الله‏ علیه‏ و‏آله‏ و‏سلّم» قال: «اَلْمُؤْمِنُ قَلِیلُ الْکَلَامِ کَثِیرُ الْعَمَلِ وَ الْمُنَافِقُ کَثِیرُ الْکَلَامِ قَلِیلُ الْعَمَلِ».
 

تفاوت بارز مومن و منافق
 

در روایتی از پیغمبر اکرم«صلّی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله‏ و‏سلّم» منقول است که حضرت فرمودند: یکی از تفاوت‏های بارز مؤمن و منافق که جنبه بیرونی دارد و انسان می‏تواند به راحتی آن را بفهمد، این است که، شخص مؤمن کم صحبت می‏کند و عمل خیر و نیک زیاد انجام می‏دهد، امّا در مقابل، منافق خیلی حرفِ‏ خوب می‏زند، ولی عملش طبق حرف‏هایش نیست.
 

یعنی مؤمن کم حرفِ خوب می‏زند، امّا عملش از نظر کمّی خیلی بیشتر از سخنان خوب او است.
 

منافق نقطه مقابل مومن است
 

منافق نقطه مقابل مومن است؛ دائم از خدا و قیامت و معاد می‏گوید، امّا در کارهایش خبری از اعتقاد به خدا و قیامت دیده نمی‏شود‏؛ حضرت در این روایت، از حرف‏هایی که مربوط به معارف دینی یا احکام و امثال این‏ها است سخن می‏گویند.
 

 در باب سخن و سکوت، روایات بسیاری وجود دارد؛ مثلاً در روایتی داریم که: اگر سخن، نقره باشد، سکوت، طلا است؛ چون در روایات آمده است: اکثر جهنّمیان با زبان‏شان وارد جهنّم می‏شوند.
 

گناهان زبان قابل قیاس با گناهانی که انسان با اعضای دیگر بدن انجام می‏دهد، نیست
 

اهل معرفت می‏گویند: چون گناهان زبان قابل قیاس با گناهانی که انسان با اعضای دیگر بدن مثل: چشم ، گوش، دست و پا انجام می‏دهد، نیست؛ لذا مراقبت زبانی، اوّلین توصیة بزرگان به افرادی است که می‏خواهند خودشان را به آداب الهی تربیت کنند؛ یعنی مواظب باش چه چیزی از دهانت خارج می‏شود!
 

زبان کلب عقور است
 

به تعبیر روایت شریفه‏ای دیگر زبان کلب عقور است؛ یعنی سگی که پاچه می‏گیرد؛ زبان، سگ هار است و دائماً پاچه این و آن‏ را می‏گیرد و همین سبب بدبختی انسان می‏شود، چون بسیاری از معاصی بر اثر زبان است.


در روایتی از امام باقر «علیه‏السلام» منقول است که: اگر تمام خبائث را در یک خانه جمع کنند، کلیدِ قفلِ درِ آن خانه، دروغ است؛ یعنی دروغ به عنوان یکی از گناهان زبان، کلید بسیاری از خبائث و گناهان است؛ حال، غیبت و تهمت و گناهان دیگر زبان سر جای خودش.


بحارالانوار ج 75 ص 312
مستدرک ج 9 ص 18
یکشنبه 3 اردیبهشت 91
30 جمادی الاولی 1433

 

 

 




      
   1   2      >


پیامهای عمومی ارسال شده

+ اگر من ...