یه روز حضرت موسی به خداوند متعال عرض کرد :
من دلم میخواد یکی از اون #بندگان_خوبت رو ببینم .
خطاب اومد : برو تو صحرا . اونجا مردی هست داره کشاورزی میکنه . او از خوبان درگاه ماست .
حضرت اومد دید یه مردی هست داره بیل میزنه و کار میکنه . حضرت تعجب کرد که او چطور به درجه ای رسیده که خداوند میفرماید از خوبان ماست . از جبرئیل پرسید .
جبرئیل عرض کرد : الان خداوند بلائی بر او نازل میکند ببین او چی کار میکنه .
بلیه ای نازل شد که آن مرد در یک لحظه هر دو چشمش رو از دست داد . فورا نشست . بیلش رو هم گذاشت جلوی روش .
گفت : مولای من تا تو مرا بینا می پسندیدی من داشتن چشم را دوست می داشتم .
حال که تو مرا کور می پسندی من کوری را بیش از بینایی دوست دارم .
حضرت دید این مرد به مقام رضا رسیده .
رو کرد به آن مرد و فرمود :
ای مرد من پیغمبرم و مستجاب الدعوه . میخوای دعا کنم خدا چشاتو بهت برگردونه .
گفت : نه .
حضرت فرمود : چرا ؟
گفت :
آنچه مولای من برای من اختیار کرده بیشتر دوست دارم تا آنچه را که خودم برای خودم بخواهم
گوهر کمال
حجاب یعنی اینکه زن باید یک حد و حدودی را برای در معرض دید قرار گرفتن در نظر داشته باشد و شرع چارچوبی را برای تبرج زنان مشخص کرده است و اگر ما بتوانیم این چارچوب را رعایت کنیم یعنی دارای عفاف شدیم و ملکه عفاف در ما رشد پیدا کرده و اصلا خود این ملکه ما را به سمت حجاب می کشاند
مطلب بعدی :
بررسی آزار زنان در غرب و رابطه آن با حجاب