جشنواره کن که سال ها به عنوان محفلی هنری سعی داشت نقشی کاملا مستقل را در انتخاب و معرفی آثاری برجسته به لحاظ کیفی ایفا کند، در این سال ها با افتادن پرده ژست گرایی اش، چهره ای عریان از وجود عنصری راه گشا در جهت سیاست پردازی متولیان رسانه ای را نمایان ساخت، تا آن ها که برای فرش قرمز کن، به دنبال مدل های تازه ای در پوشش و رخسار و آثارشان بودند، حال بدانند که در این میهمانی هر ساله نیاز به چه سیمایی است؛ صورتی رنگ و لعاب یافته از تظاهر به هنرمندی! و لباس هایی بی قید و بند از وجود اخلاقیات و البته اثری که همراستا با بلندگوی رسوا کننده سران فستیوال، دم از نابرابری هایی در وضعیت زندگی مردمان سرزمین خود باشد!
حالا دیگر آن ها که همچنان در دل و جان آرزوی کن داشته و خواب فرش قرمز می دیدند، خوب می دانند که در این جشن به ظاهر با شکوه دیگر وجود آثاری استاندارد از لحاظ بافت سینمایی مددکار نخواهد بود و در صورت پایبندی به روایتی انسانی با مولفه هایی سینمایی، با درب های بسته دروازه بانانی روبرو می شوند که تنها گُل هایی را دریافت خواهند کرد که براساس چارچوب های تعریف شده از بالادستی های مروج سبک زندگی باشد. ساز و کاری از انتخاب که می تواند در سال های مختلف بنا به وضعیت رخ داده در اوضاع سیاسی و شرایط اجتماعی به تغییر در آید.
برای مثال در ایامی که تظاهرات و گفته های بسیاری مبنی بر آزادی روابط اشخاص در شکلی از همجنس گرایی در جامعه فرانسه نیاز به حمایت رسانه ای فراگیر چون کن دارد، فیلمی کاملا به هم ریخته از لحاظ سینمایی با نام " آبی گرم ترین رنگ است"( یا زندگی ادل) به عنوان اثر برتر مورد تقدیر قرار می گیرد تا نخلی طلایی هدیه ای ناقابل برای فیلمساز تونسی تبار فرانسوی باشد که اجرایی همنوا با ارکستر سردمداران غربی داشته است یا این مجسمه در سال 2007 به اثری رومانیایی با نام " چهار ماه، سه هفته و دو روز" می رسد که به تلاش های سقط جنینی شکل یافته از روابط نامشروع دختری می پردازد! همان جشنواره ای که زمانی ادعا داشت جریانی برای ظهور فیلمسازانی خلاق و خوش فکر همچون برادران کوئن، امیر کاستاریکا، کیارستمی، داردن ها و تارانتینو بوده است.
اما نگاهی به آثار انتخابی در این سال ها به خوبی نمایانگر پایه هایی از ترویج نگره ای خاص از نوع تفکری قالب برای جهانیان از سوی افرادی است که خود را متولی سبک نگاه مردم می دانند و جالب این که از 8 فیلم نهایی انتخاب شده در این سال های پایانی کن، نیمی از آن محصول فرانسه بوده و معرف تفکری سازمان دهی شده از مجرای تولیدی هدفمند به سمت خروجی تماشا در ساحل کن است. جایی که فیلم " کلاس" رویه ای در جهت حمایت مدارس فرانسه از مساله بغرنج تبعیض نژادی دارد و در این راه برنده نخل طلا در سال 2008 می شود یا در فیلم " عشق" شاهد ملودرامی خوش رنگ از فداکاری مردی برای انجام قتلی ملقب به اوتانازی یا مرگ آسان هستیم. شرح فیلم "زندگی ادل"، برنده نخل سال 2013 هم که اشاره شد تا بدانیم چگونه فیلمی با نمایش بی پرده ترین صحنه های رابطه جنسی میان دو همجنس باز به این عنوان دست می یابد.
امسال هم در شصت و هشتمین دوره از جشنواره کن فیلمی برنده شد که به موضوع پناهندگی می پردازد و می توان تعبیرهایی از آن داشت، بخصوص که گفته می شود این فیلم برگرفته از کتاب " نامههای ایرانی" از مونتسکیو بوده و مربوط به اقامت 2 ایرانی با نفوذ در این کشور در زمان لوئی چهاردهم است! ایرانی که سالها سهم خود را از این جشنواره با حضور آثاری شائبه برانگیز از فیلمسازانی چون کیارستمی، مخملباف و قبادی گرفت. سازندگانی که هر زمان اراده کردند تا فیلمی در این سرا داشته باشند، با رویی خوش از سوی روسای کن مواجه شدند.
در این جا لازم است به مساله ای مهم در رویکرد جدید دست اندرکاران جشنواره هفتاد و شش ساله کن اشاره شود. در این تحلیل انجام شده به شرایطی از توجه بیشتر سران کن به زنان می رسیم که در انتخاب آثار، حضور در بخش داوران و تبلیغ ساخته هایشان به چشم می خورد تا از این طریق خیلی راحت بتوانند نگاه مدل ساز خود را شکل ببخشند. انتخاب جین کمپیون نیوزلندی در راس داوران جشنواره سال پیش تا حضوری اکثریتی از چهار زن در هیات داوران امسال به علاوه ی افتتاح جشنواره با فیلمی از یک فیلمساز زن گرفته تا انتخاب آثاری زنانه با محوریت ترویج سبک بی بنیاد غربی و یا مظلوم نمایی زندگی زنان شرقی که برای هر یک می توان مثال هایی زد. از حضور ستاره ای چون نیکول کیدمن در هیات داوران سال پیش تا لیلا حاتمی از ایران در این ترکیب و از ساخت و نمایش مستندی در تقدیر بانویی در سینما با عنوان "اینگرید برگمن، از زبان خودش" و یا انتخاب آثاری با محوریت سیمای زن با شمایلی مغرضانه چون " پرسپولیس" .
امسال هم فیلمی از ایران انتخاب شد که هیچ منتقد حضور یافته در جشنواره فجر گذشته انتظارش را نداشت. " ناهید"، اثری کاملا بی بنیاد در ساختار فیلمنامه و مخدوش در روایت که به مانند سریال های تلویزیونی در شمال کشور به رنج عشقی دردناک می پردازد و به دنبال قصه ای از جدایی زنی است که حالا معضلی از بابت حضانت فرزند برای ازدواج مجدد دارد. مساله ای که به صراحت در قانون دارای راهکار بوده و مطابق ماده واحده قانون اصلاح ماده 1169 برای حضانت چنین فرزندانی ، مادر تا سن هفت سالگی اولویت دارد و پس از آن این اولویت با پدر است و البته در صورت مواردی مانند عدم صلاحیت والدین در نگهداری طفل یا با اعتراض یکی از والدین در نحوه نگهداری، حتی در مدتی که اولویت با پدر یا مادر است، بازهم امکان تغییر صاحب حضانت خواهد بود. حالا چگونه این وضعیت پایدار از زاویه دوربین فیلمساز به شرایطی ناپایدار از وضعیت زن در ایران می رسد، جای تعجب و البته پرسش است! فیلم " ناهید" در رسیدن به چرایی علاقمندی به فرزند و عشقی دوباره سردرگم است و فیلمساز با مطرح کردن بهانه هایی واهی در پی انعکاس نوعی از زندگی نامطمئن برای خانواده ها است؛ شرایطی از تمدید صیغه که راهی نامطمئن برای زندگی است.
اما مساله ای دردناک تر از انتخاب اثر، در خصوص رفتار و نحوه پوشش شرکت کنندگانی است که خواسته یا ناخواسته به نمایندگی از سینمای ایران در سواحل دریای مدیترانه نفس می کشند. جدای از بحث الگوسازی وجود هنرمند برای مردمان جامعه ای اسلامی که خود نیاز به مقاله ای مجزا دارد، باید به تبعات رفتارهای ناپسند و پوشش های افرادی اشاره کرد که نمی دانند حضورشان در جشنواره های خارجی به مانند گام های ورزشکاران در کاروان المپیک، زیر ذره بین نگاه های بسیاری است و نمایش انواع مدل های مغایر با الگوی شکل یافته از فرهنگ ایرانی جای تعجب دارد. عکس های به نمایش درآمده از تیم اعزامی در آوردگاه کن که با شلوارهایی کوتاه، موهایی افشان و لباس هایی ناراستا با چهره اصیل یک ایرانی معتقد می باشد، جای واکنش های بسیاری بر متولیان امر خواهد داشت و این مساله را باز می گشاید که حالا که بازی را در زمین باختید، در عرصه اخلاق هم با کارت قرمز داوران دغدغه مندی از مردمان با فرهنگ ایرانی دچار نشوید.
مساله دیگر در باب جشنواره کن در خصوص افرادی است که به بهانه دست یابی به بازارهای بین المللی هر ساله چمدان های سفر را آماده کرده و راهی سواحل زیبای مدیترانه می شوند. در این خصوص به دور از هر گونه پیش داوری، کوچک ترین خواسته می تواند درخواست گزارشی جامع از افراد شرکت کننده ی دولتی در این بازار درباره دستاورد این حضور برای سینمای ایران است. مساله ای که تا به حال صورت نگرفته و امید می رود که با ارائه آماری از قراردادهای منعقده برای فروش آثار به روشنی برای مخاطبین اعلام شود.