همیشه برای به حرکت در آمدن و منشا تحول بودن، نیاز به گذر زمان و فراهم شدن مقدمات و بسترهای آن چنانی نیست، چه آن که گاه حضور در یک جلسه و شنیدن تنها یک حرف و سخن می شود تلنگری برای آدمی تا به خود آید و دیگران را نیز به خود آورد و در این فرآیند بیداری و روشنگری، اقدامات بزرگی رقم بخورد.

شاید برایتان جالب باشید که بدانید یک گچکار ساختمان که به ظاهر سواد چندانی هم ندارد با حضور در یکی از برنامه های بصیرتی بسیج و احساس تکلیف درباره یکی از معضلات بسیار جدی امروز جامعه ما در طول تنها هفت ماه با همت و تلاش خود و البته توکل بر خدا، بتواند عاملی شود که مردم 177 ماهواره را از بساط زندگی خود جدا کرده و به او تحویل دهند و به جایش دستگاه گیرنده دیجیتال بگیرند؛ ماهواره یا همان دجال واره ای که با جمع آوری آن، دست کم 177 خانواده قمی از یک خطر عظیم و بالقوه رهانیده شده و سلامت فرهنگی و اعتقادی آن از این حیث مصون مانده است.


گچ‌کار جوان قمی، 177 خانواده را از دام ماهواره نجات داد!

حسین زرقانیان ، متولد سال 66  اهل محله امامزاده سید علی(ع) یا به قول قمی ها شاه سید علی است و  حدود 18 سال است که به شغل گچکاری مشغول است و سه سالی هم می شود که در پایگاه 4 شهید نظری ثابت ، مدال افتخار بسیجی بودن را با خود حمل می کند.

در موسم عصرگاهی یکی از روزهایی که از سر کار برگشته بود و قاعدتاً خسته به نظر می رسید اما مشتاقانه در منزل محقر استیجاری خود که زیرزمین کوچکی بود، پذیرای ما در یک مصاحبه دلنشین شد تا برایمان بگوید از عزم و همتی که اگر باشد و ممزوج شود با احساس مسئولیت یک بسیجی آن وقت کارهایی می شود کرد که شاید فقط در آمار و بیان ، گفتنش آسان باشد.

او در آغاز از اولین جرقه شروع این فعالیت بسیجی وار و خداپسندانه خود سخن گفت. 


تلنگری کافی بود برای گچکار قصه ما!

«یک روز که به حوزه 2 بسیج شهید قربانی رفته بودیم ، آقای بابایی مسئول این حوزه برای بچه ها سخنرانی داشت و درباره آسیب ها و خطرات ماهواره برای افراد و جامعه و به ویژه خانواده ها صحبت می کرد.

در حین سخنان ایشان به ذهنم رسید بلند شوم و نکته ای را بگویم ؛ یک باره ناخودآگاه وسط سخنان ایشان پریده و گفتم اگر شما اجازه دهید می توانم در جمع آوری ماهواره ها که به آن دجالواره می گویند کمک کنم.

ایشان هم استقبال کرد و کار را شروع کردم. همان جا هم البته عرض کردم که بنده چون بچه پایین شهر هستم و خلق و خو و زبان و مرام مردم این منطقه محروم و فقیرنشین را بهتر می فهمم می دانم که چطور این کار را انجام دهم که انشاالله نتیجه خوبی هم در برداشته باشد.

در آغاز کار برگه های کاغذی کوچکی چاپ کردم و شبانه آن ها را در منازل می ریختم تا مردم متوجه اصل قضیه بشوند

روی برگه ها هم فقط نوشته بودم که ماهواره خود را تحویل بدهید تا یک دستگاه گیرنده دیجیتال به شما بدهیم و زیر برگه ها نیز شماره تماس خودم را قید کردم.

این کار را از هفت ماه پیش شروع کردم و در این کار حتی اقوام خودمان و آشنایان که در شهرهای دیگر بودند را نیز مطلع کردم و به تدریج استقبال خوبی از این طرح شد.

واقعاً چه آن موقع و چه حالا همیشه در این مدت احساسم این بوده که حداقل وظیفه ام در شرایط فعلی جامعه این کار به منظور امر به معروف و نهی از منکر است و خدا هم کمک کرد و به تنهایی 177 دجال واره جمع آوری کردم.»

حواسم بود تا همه لوازم ماهواره را تحویل بگیرم

«البته مراقب بودم که وقتی ماهواره را تحویل می گیریم، همه لوازم آن اعم از دیش ، ال ان بی، ریسیور در آن موجود باشد تا کسی حالا نخواهد فقط آن دایره زنگی اش را تحویل دهد.

به عنوان یک بچه مسلمان و یک بچه شیعه، وقتی بدی های ماهواره را دیدم نمی توانستم بی تفاوت بنشینم و بگویم به من چه،

دوست داشتم مردم به جای نشستن پای برنامه های ماهواره برنامه های تلویزیون خودمان را نگاه کنند که در حال حاضر حدود 20 شبکه تلویزیونی آن توسط دستگاه دیجیتال قابل دریافت است.

بنده خودم ماهواره نداشته ام اما شنیدم که برنامه های شبکه های ماهواره ای به ویژه فیلم های سینمایی و سریال های ترکی و آمریکایی آن مروج روابط نادرست و نامشروع و ترویج عشق بازی های هوس آلود میان جوانان است.

در حین دریافت ماهواره و صحبت هایی که با برخی مردم می کردیم نیز بعضاً نوع برخوردها هم جالب و گاهی هم آزار دهنده بود اما مرا خسته نمی کرد.»
 
از تُرشرویی تا عذرخواهی راهی نیست!

«چند وقت پیش یک خانمی با بنده تماس گرفت و به این طرح مشکوک بود که بنده صحبت کردم در خصوص مضرات ماهواره و این که چه بلایی به بر سر بچه های ما می آورد. گویا به مذاق ایشان صحبت های من خوش نیامد که به همین خاطر هم بعد از چند دقیقه صحبت کردن، خلاصه یک طعنه و بد و بیراهی هم نصیبمان کرد و با عصبانیت تلفن را قطع کرد.

دو هفته بعد خود همین بنده خدا تماس گرفت و ضمن عذرخواهی گفت دختر من که تا حالا سابقه نداشته به من بی احترامی کند ، تحت تاثیر ماهواره بنای ناسازگاری و بی احترامی و من از این بابت، خیلی نگران هستم و فکر می کنم به خاطر دیدن همین برنامه های ماهواره ای است.

من هم به ایشان گفتم که دختر یا پسر شما به خاطر این برنامه های نامناسب، رابطه شان به تدریج با شما سرد و بد شده و چه بسا که با غریبه ها ارتباط برقرار کنند که خودش عوارض بدتری به همراه دارد و به جای این که پسرتان یا دخترتان با شما و پدرش درد دل کند برود با یک دختر ناباب یا یک جوان معتاد مواد مخدر فروش هم صحبت شود.این ها را که گفتم مصمم تر شد و گفت بیایید ماهواره ام را ببرید.

چندی بعد از سوی فرمانده حوزه به عنوان مسئول امر به معروف حوزه منصوب شدم و کارها را با جدیت بیشتری ادامه دادیم.»

رمز کار صداقت است و صمیمیت

وقتی از او پرسیدم چگونه مردم به شما اعتماد کرده و در تحویل ماهواره ها همراهی می کنند ، گفت: «فقط این را خدمت شما بگویم که باید صادقانه با مردم حرف بزنید. با وجود همه مشکلات و مفاسدی که جامعه ما را در بر گرفته است اما عامه مردم و والدین علاقه مند به سرنوشت خانواده و فرزندانشان هستند اما باید آن ها را روشن کرد و عمق فاجعه در دیدن ماهواره را برایشان بیان کرد.

از سویی هم بعضاً افرادی هستند که بیشتر به دنبال سوء استفاده اند؛ به عنوان مثال یک بنده خدایی حتی به من گفت که من ماهواره ها را از شما می گیرم و به جایش دستگاه دیجیتال بهتان می دهم که بنده از این حرف به شدت ناراحت شده و گفتم با این کار من به خانواده ها ضربه می زنم چون معلوم نیست که این ماهواره ها سر از کجا در بیاورد و چند خانواده دیگر را بدبخت کند.

وقتی افراد هم تماس می گیرند یا به صورت حضوری ارتباط برقرار می کنیم به آن ها می گویم که این فعالیت ما از طرف بسیج و با هماهنگی سپاه است؛ با این حال برخی افراد ناآگاه به ویژه ماه های اول ، زیاد طعنه و تیکه و لیچار بارم می کردند اما واقعاً برایم مهم نبود اما الان وضع به گونه ای شده که احساس می کنم این قدر تماس زیاد شده باید خط خودم را عوض کنم!»

چشمداشت و توقعی نداشته و ندارم

«خدا را شاهد می گیرم که هیچ گاه چشمداشت و نگاه کاسب کارانه به این موضوع نداشتم، بلکه احساسم این بوده که حداقل با این کار من چند نفر ممکن است به راه راست کشیده شوند. همین برایم کافی است و این که خدا و اهل بیت(ع) از دستم راضی باشد.

حقیقتاً امروز ماهواره ها بلایی سر خانواده ها آورده که هر انسان منصف و واقع بینی نمی تواند نسبت به آن ها بی توجه و بی تفاوت باشد. حرف من به برخی از دوستان در بسیج نیز این بوده که اهالی مسجد عموماً اهل ماهواره نیستند و لذا ما به جای روشنگری صرف در مسجد باید به سراغ افراد در کف جامعه و کوچه و خیابان برویم و چهره به چهره یا از طریق اطلاع رسانی آن ها را آگاه کنیم تا بیایند و ماهواره های خود را تحویل دهند.

به من گاهی زنگ می زنند و حضوری پیش طرف می روم و به آن ها درباره هدف از این کار توضیح می دهم و بعد که قانع شدند، خودشان با کمال میل دستگاه ماهواره را جمع کرده و تحویل بنده می دهند و ما هم یک دستگاه گیرنده دیجیتال آن هم به عنوان هدیه این کار فرهنگی به آن ها می دهیم.»

بهانه های برخی خانواده ها منطقی نیست

صحبتش به این جا که رسید از دیدگاه های متفاوت برخی خانواده ها و اصرارشان برای ماهواره دیدن سخن گفت و ادامه داد: «برخی از خانواده ها که تعدادشان هم کم نیست برای تحویل ماهواره بهانه می آورند که مثلاً بچه ام فلان شبکه کارتونی ماهواره را می بیند و سرگرم می شود و فلان پسر جوانم تفریح و کاری ندارد و با برنامه های فلان شبکه اش سرگرم می شود که به آن ها می گویم خدا وکیلی این ها بیشتر بهانه است و گرنه همین برنامه ها را با شکل بهتر و مناسب تر شبکه های داخلی خودمان نشان می دهد.

در طول زندگی 29 ساله ام خانواده های زیادی را دیده ام که با ماهواره بدبخت شده و بچه هایشان به سمت و سوی رفته اند که همه اش پشیمانی بارآمده است و لذا از خدا می خواهم که هر چه بیشتر کمکم کند بیش از این ها بتوانم دستگاه های ماهواره را از داخل خانه ها جمع کنم.»

احساس وظیفه حتی در مراسم ختم مادر

وقتی از او می پرسم که واقعاً از انجام این کار با وجود گرفتاری های شغلی و طعنه و کنایه ها و متلک های دیگران خسته نشدی، بلافاصله جواب می دهد:« نه، با جان و دل هم این کار را انجام می دهم.

شاید باورش برایتان سخت باشد اما وقتی مادرم به رحمت خدا رفت سر مراسم ختم ایستاده بودم که با من تماس گرفتند برای تحویل ماهواره، من سریع رفتم و دستگاه را از آن ها دریافت کردم و با خود گفتم این کار واجب تر از ختم است ؛ به هر حال برای ختم برادرانم هستند ولی این کار شاید باعث عاقبت به خیری یک خانواده و یا دست کم یک جوان شود.»
 

گچ‌کار جوان قمی، 177 خانواده را از دام ماهواره نجات داد!

انحراف پای فرزند و هزینه های بالای درمان

«خدا بعد از دو دختر یک پسر به من داده که الان حدود دو ماهش است اما متاسفانه مشکل انحراف پا دارد و هفته ای حدود 300 هزار تومان هزینه درمان بیمارستانش را می دهم با این حال خدا را شاکرم و این ها باعث نشده که در انجام این کار فرهنگی سست شده و بی انگیزه شوم. توقعی هم از کسی ندارم همین که آن بالایی هوایمان را دارد برای کافی است.

من کاری به کسی ندارم که چطور زندگی و فکر می کنند ؛ هدفم این است که ماهواره را از داخل زندگی افراد بیرون بیاورم چون می دانم و دیده ام که چه بلایی بر سر خانواده ها می آورد.

کسی را سراغ دارم که می گفت هفده روز دخترم از خانه فرار کرده بود و خودش هم می گفت شک ندارم که تحت تاثیر همین سریال های ماهواره ای قرار داشته است.

شاید برایتان جالب باشد که بدانید برخی خانواده ها که شاید به ظاهرشان هم نخورد ماهواره  در خانه داشته اند اما وقتی آن را به بنده تحویل دادند برخی هایشان در حال حاضر رابط بنده درباره جمع آوری ماهواره ها شده اند.

بهترین کار صبحت کردن و آگاهی دادن مردم و جوانان آن هم با حالت صمیمانه و اخلاق خوش است و خود من که حرف های قلمبه سلمبه بلد نیستم اما یاد گرفتم که رک و پوست کنده با مردم صحبت کنم.»

اصرار بر انجام خدمت آن هم در گمنامی

«از روز اول هم گفته ام که این کار ما گمنام است و به خانواده ها هم اطمینان داده ام که با تحویل ماهواره ها مشکلی برایشان پیش نمی آید و قرار نیست خدای ناکرده بخواهیم آبروی کسی را ببریم یا آمارش را به جایی بدهیم که بعد برایش دردسر بشود.

در حوالی همین منزل ما ، آپارتمان سازی های زیادی انجام می شود و در برخی بلوک ها ارتباط گیری سخت بوده اما با نگهبان مجموعه ها و برخی افراد که ارتباط گرفته ایم با وجود دشواری و مقاومت برخی افراد، موفقیت هایی نیز داشته ایم.

به عنوان مثال بنده خدایی چند وقت پیش با بنده تماس گرفت و قسم می خورد که ده بار تا حالا مامور به خانه ما ریخته و ماهواره ام را بُرده اند و عین ده بار آن را خریده ام، اما رفتاری که از شما دیدم خوشم آمد و بعد با هم صمیمی شدیم و رفاقتی میانمان شکل گرفت.

خود این فرد می گفت که من دیگر خسته شدم از ماهواره و دوست ندارم زن و بچه ام برنامه های آن را ببیند.»

بلایای ماهواره را باید برای خانواده ها بگوییم تا روشن شوند

«واقعیتش هم آن است که مردم اگر حقیقت یک مساله را بدانند آن را می پذیرند ؛ البته این را هم لازم می دانم بگویم که متاسفانه یک مقدار در میان برخی از ما ، غرور و چشم هم چشمی کار را خراب می کند و شاید هم بعضاً تفریحات مناسب کم تر باشد و گرنه اگر ما کار فرهنگی کنیم و مردم را آگاه کنیم و تفریحات خوب و اسلامی بگذاریم بسیاری از مردم از ماهواره ها و سایت های مبتذل اینترنتی خسته و بُریده می شوند.

اتفاقاً به نظر من خانم ها در این خصوص حساس تر هستند . همین چند هفته پیش بود که یک خانمی با من تماس گرفت و می خواست ماهواره اش را تحویل دهد . می گفت این کار را به دور از چشم شوهرم انجام می دهم چرا که شوهرم وسواس و عادت پیدا کرده به ماهواره و دل کندن از آن برایش سخت شده است؛ خُب این مساله نشان می دهد که اگر بانوان نسبت به مضرات ماهواره توجیه شوند همکاری بسیار بهتری هم خواهند داشت، چون بحث حفظ کیان خانواده پیش می آید و شوخی بردار هم نیست.»

لزوم تداوم کمک مالی برای خرید گیرنده دیجیتال

سخنی هم با مسئولان داشت آن جا که خواست تا حوزه ها و پایگاه های بسیج را در این طرح تقویت مالی کنند و البته افزود: « به هر حال هر چقدر ما گیرنده دیجیتال تحویل مردم دهیم راحت تر می توانیم ماهواره ها را جمع کنیم. به هر حال باید یک مشوق و انگیزه ای هم باشد تا افراد به سمت برنامه ها و شبکه های داخلی گرایش پیدا کنند.

به شخصه همان طور که وقتی ماهواره را تحویل می گیرم دقت می کنم که کامل باشد از آن سو نیز وقتی دستگاه دیجیتال را به مردم می دهم خودم چک می کنم که کاملاً سالم و با گارانتی باشد چون معتقدم این کار باعث جلب اعتماد مردم می شود و از سویی من هم مدیون آن ها نمی شوم.»

وقتی از او درباره حمایت خیرین از چنین طرح های سوال می کنم ، ابراز داشت: «در همین حوزه 2 چندبار پول برای کمک به خرید گیرنده دیجیتال جمع آوری شده و برخی بچه ها و افراد دست به خیر کمک کرده اند، ضمن آن که بنده شاهد بودم که خود شخص فرمانده حوزه نیز حدود 10 میلیون تومان در همین خصوص از جیب شخصی خرج کرده است.»

از 6 عصر تا نیمه شب وقتم را وقف این کار کرده ام

«خودم هم از ساعت 6 بعد از ظهر که از سر کار برمی گردم تا نیمه شب، وقت زندگی ام را وقف این کار کرده ام و در دید و بازدید ها و جلسات فامیلی نیز برای اقوام و دوستان بارها درباره ضرر و عوارض بد ماهواره صحبت کرده ام و گاهی نیز بسته های فرهنگی از بسیج گرفته و بینشان توزیع کرده ام که کم و بش مفید بوده اند اما مهم تر از آن صحبت رودر رو و همان خوش برخوردی است که تاکنون جواب داده است.»
 

زندگی در سختی اما با عزت و قناعت

گچکار غیرتمند داستان ما سه فرزند دارد که به ترتیب سن نام هایشان هانیه، هستی و رضا است؛ او وجود این دسته گل ها را نعمت خدا و عامل برکت او دانسته و معتقد است:« لطف و عنایت خدا را همیشه در زندگی احساس کرده ام ؛ الان هم در این زیرزمین مستاجر هستم و بارها پیش آمده که شرایط زندگی سخت بوده و به قول معروف به مو رسیده اما پاره نشده است ؛ احساس می کنم خداوند هوایم را در همه حال دارد و نگذاشته که زمین بخورم.

سعی کرده ام با قناعت زندگی کنم و خدا را شکر دستم پیش کسی دراز نیست.»