مجتبی واحدی مشاور ارشد مهدی کروبی از سران فتنه که هم اکنون در خارج از کشور به سر می برد در مطلبی دست به انتشار عکس خود و دختر بی حجاب وی در صفحه فیس بوکش زد.
وی مدت های مدیدی سمت هایی هم چون ریاست دفتر کروبی و مشاور رسانه ای او را بر عهده داشته و در طول سال های پس از فتنه به عنوان مشاور ارشد و سخنگوی مهدی کروبی به مصاحبه با رسانه های ضد انقلاب پرداخته است.
واحدی به بهانه روز دختر اقدام به انتشار عکسی از خود در کنار دخترش نموده و این روز را به عطیه واحدی تبریک گفته است. تصویر زیر چهره بی حجاب دختر بالغ واحدی را نشان داده که در واقع گواه بر عدم تقید مذهبی عناصر وابسته به فتنه 88 می باشد. این در حالی است که در طول ماه های فتنه مدام سران فتنه و عوامل موثر آن ها بر تدین خویش و پایبندی شان برای گمراهی عموم مردم تاکید می نمودند.
با نگاهی به اوضاع این روزهای جهان و فضای حاکم بر روابط بین قدرت ها، با قاطعیت می توان درستی نظریه «برخورد تمدن های» ساموئل هانتینگتون (18 آوریل 1927 - 24 دسامبر 2008 متخصص علوم سیاسی آمریکایی) را تایید نمود.
کشورهای زیاده خواه و استعمارطلب پس از جنگ های خانمان برانداز متعدد به این نتیجه رسیدند که دیگر فتح و سرکوب قدرت های رقیب با حمله نظامی و جنگ های فیزیکی امکان پذیر نبوده و اگر هم باشد مقرون به صرفه نیست. بنابراین تئوری های سلطه، با چرخشی محسوس، به تعریف راهبردهایی جدید در به زانو درآوردن دیگر قدرت ها پرداختند، تعاریفی که البته برگرفته از تجارب تاریخ و ظهور و سقوط تمدن های عظیم بشری مانند روم باستان و یا اندلس مسلمان داشت.
این راهبردهای جدید همان چیزی است که به نوعی می توان آن را مرتبط با برخورد تمدن ها دانست که تنها استراتژی آن "دگرگون ساختن فرهنگ های اصیل و ریشه دار" است.
به معنای روشن تر، سلطه خواهان دنیا به این نتیجه رسیدند که برای تسلیم ساختن یک جامعه قدرتمند، "قبل از تهدید جان ها، باید به تسخیر دل و روان ها" به عنوان دو منبع الهام بخش تن و جسم، پرداخت؛ چه آن که هر یورش و تهدید نظامی به جامعه ای که با دل و روان خود اعتقادی راسخ به وطن، کیش و دین خود دارد، لاجرم با شکست مواجه خواهد شد و این در مورد تمامی تمدن های کلاسیک به خوبی صادق است.
نمونه این شکست ها، تلاش های ناکام صده اخیر بسیاری از رژیم ها و دولت ها برای تصرف و استیلا بر جغرافیای برخی کشورهای اسلامی است.
با این مقدمه باید گفت در ایران، چه پیش از انقلاب - البته با همکاری حاکمان- و چه پس از انقلاب - ولی این بار در کنار روشن گری و مبارزه رهبران- ، تلاش بسیاری برای ایجاد دگردیسی فرهنگی در باورهای دینی و ملی مردمان آن هم با تمام قوا وتجهیزات در جریان بوده است که این در این دو دهه اخیر شکل ها و روش هایی بسیار پیچیده تر و البته موثرتر به خود گرفته است.
در طول تاریخ ایرانیان و باورهای عمیق شیعی و ملی آنان همیشه مانع از گسترش نفوذ بیگانگان در جغرافیای مادی و معنوی این سرزمین بوده اند و دیر زمانی است که غرب با دریافت این نقطه ثقل، سعی در تخریب آن دارند.
به طور طبیعی سربازان این جبهه از جانب غرب، در عصر فناوری اطلاعات، رسانه ها و در راس آن شبکه های تلویزیونی ماهواره ای هستند.
هر چند پیشرفت تکنولوژی اینترنتی و تلفنهای همراه و ظهور پدیده های نوین ارتباطات در قالب شبکه های اجتماعی، نوع مدرنی از تعاملات اجتماعی را فراهم آوردند که بستری مناسب برای نفوذ و جهت دهی به فرهنگ و افکار عمومی محسوب می شوند اما در این میان شبکه های تلویزیونی ماهواره هنوز جایگاه خود را در صدر حفظ کرده اند.
نمی توان یادآور نشد که ماهواره ها از ابتدای حضور در ایران تا به امروز همواره مورد استقبال مخاطبان خود بوده اند که این ریشه در تنوع برنامه ها و البته اشتیاق ایرانیان به برنامه های سرگرمی دارد.
همزمان با ورود ماهواره ها به ایران، مقام معظم رهبری با اشاره به تهاجم فرهنگی دشمن، به نوعی زنگ خطر را برای مسئولین و عالمان فرهنگی کشور به صدا در آورد و مطالبه فعالیت بیشتر در زمینه فرهنگ را نمود، هشدارهایی که با تغییر شیوه در نوع تبلیغات فرهنگی غرب به اشکال مختلفی چون توجه دادن به سبک زندگی اسلامی، تغییر کرد.
حال با گذشت سال ها از ورود این پدیده شوم به حق باید به پیشرفت آن در تاثیر گذاری بر فرهنگ ایرانیان و در مقابل عملکرد ضعیف متولیان فرهنگ در این زمینه اعتراف کرد. برنامه های متنوع ماهواره، زندگی مردم ایران را از نوع پوشش گرفته تا تربیت فرزند و ارزش های دینی، اخلاقی و اجتماعی دچار تغییرات بسیاری کرده و این قابل انکار نیست.
این دایره زنگی که با شوهای تلویزیونی و فیلم های آبکی و اخبار سیاسی موافق طبع مخالفان جمهوری اسلامی، روی پشت بام و یا تراس خانه ها جای خوش کرد، امروز با هزاران فتانگی و عشوه گری به جان جامعه و فرهنگ دینی و ملی ایرانیان افتاده است.
این روزها مروری بر تولیدات مختلف شبکه های ماهواره ای که در ایران قابل دسترسی هستند و البته به زبان فارسی پخش می شود پرده از نقشه راه جدیدی بر می دارد؛ مالکین این رسانه ها گاه به صورت نامحسوس و گاه به شکلی کاملا عیان در صدد ترسیم شکلی از زندگی هستند که به فرد این امکان را می دهد که در کنار دیندار بودن - به هر دینی حتی اسلام- میتوان به امور حرام در شریعت نیز عمل کرد.
این امور خلاف شریعت و حتی اخلاق در پوسته ای فریبنده به نام «حقوق فردی» به مردم عرضه می شود و سپس با مواضعی حق به جانب از هرچه خلاف اخلاق، عرف و شریعت است دفاع و به دین حمله می گردد.
هدایتگران این شبکه ها می دانند که اگر در ذهن و قلب مردمان جای بگیرد که هم می توانی مسلمان باشی و هم مثلا الکل مصرف کنی و یا همجنس گرا باشی، دین و حتی اخلاق، آرام آرام از صحنه خارج می شود و در جامعه ای که این دو مقوله به عنوان بازدارنده ها و یا مشوق های معنوی وجود نداشته باشند، پرچم سفید تسلیم بالا خواهد رفت و نه دین خواهد ماند و نه دنیا.
البته آن چه که باعث برد این نوع مطالب می شود عدم آگاهی بسیاری از مردم این سرزمین از گزاره های علمی مرتبط با آن است که آگاهی دادن به آن وظیفه متولیان فرهنگی جامعه از رسانه ها و دولت گرفته تا حوزه های علمیه و واعظین دینی است.
سبک پوشش، مد لباس و حجاب طی سال های اخیر در ایران تبدیل به یک معضل اساسی شده است. ظرف دو دهه اخیر بسیاری از مسئولین و نهادهای های گوناگون در این مورد هشدارهای اساسی داده و جمع کثیری از متخصصان فرهنگی_مذهبی در این خصوص ابراز نگرانی کرده اند.
اخطارها، نگرانی ها و برگزاری همایش ها و جلسات در مورد مسئله حجاب و پوشش بارها و بارها مورد توجه قرار گرفته اما آنچه در این میان مورد غفلت و بی توجهی مسئولین مربوطه واقع شده، دو قطعه اصلی این پازل یعنی واکاوای ریشه ای علل بروز این ناهجاری ها و راه حل های اساسی و دقیق برای درمان آن است. متاسفانه تا کنون همایش ها و جلسات زیادی در این خصوص برگزار شده و هر بار با پیشنهادهای غیر کارشناسانه و ابتدایی سعی در حل این بحران به صورت مقطعی شده است.
با یک نگاه کلی به وضیعیت پوشش در کشور این سوال ها مطرح است که پس از گذشت سه دهه از پیروزی انقلاب و تشکیل نظام مقدس جمهوری اسلامی چه عواملی سبب شده که وضعیت حجاب در جامعه با یک عقب نشینی و پس رفت غیر قابل انکار و بسیار عمیق مواجه شود؟! چه کسانی مسئول پاسخ گویی و حل این بحران هستند؟! چرا در نظام اسلامی مهم ترین رکن اساسی حکومت که جامعه است اینقدر مورد غفلت واقع شده است؟!
در رابطه با مسئله حجاب و پوشش پس از موضوعیت داشتن میزان دینداری با مسئله مد، مجراهای اشاعه مد و تولیدکنندگان کالاهای مد مواجه هستیم. وارد کنندگان پوشاک که بخش اعظم آن را قاچاق چیان تشکیل می دهند در این خصوص مهم ترین عوامل بسترساز برای اشاعه سبک پوشش های خاص در کشور هستند. این وارد کنندگان نیز بر اساس تولیدات و مد خارجی و در نهایت تصمیم عناصر خارجی انواع خاص پوشش را در حجم وسیع وارد کشور می کنند.
البته این تصور که انتخاب نوع پوشش وارداتی تنها بر اساس مدهای خارجی اتفاق می افتد کاملا غلط است؛ چرا که در بسیاری از موارد مدهای داخلی ما (مدهای منطبق بر واردات پوشاک) با مدهای پوششی در کشورهای خارجی مطابقت ندارد و به عبارت دقیق تر برخی از انواع پوشاک در تعداد بسیار بالا تنها برای داخل ایران و ایجاد موج های جدید پوششی تولید و به تاجران پوشاک و قاچاق چیان پوشاک فروخته می شود.
پوشش شلوراهای لی، شلوارهای بگی، ساپورت، شلوارهای برمودا (شلوارهای کوتاه)، شلوارها و لباس های پاره، کیف و کفش های ورنی (براق) و... از جمله مواردی است که به تبعیت از مد خارجی و با کمک واردکنندگان پوشاک در ایران تبدیل به سبک پوشش بخش وسیعی از جامعه شده اند.
روند مد در ایران هر روز گرایش بیشتری به سمت برهنگی و جلب توجه دارد. این روزها نیز پوشش های چسبان با رنگ های فوق العاده جیغ موسوم به رنگ های شبرنگ ویترین فروشگاه های عرضه پوشاک را پر کرده اند. این ملزومات پوششی رنگی که به شدت در سطح جامعه جلب توجه می کند، امروزه از روسری تا مانتو، شلوار، کیف، کفش، ساعت و حتی عینک را نیز شامل می شود. ملزومات پوششی شبرنگ علاوه بر تبلیغات آزادانه در سطح اینترنت به راحتی در فروشگاه های سطح شهر نیز موجود است و هیچ اقدام عملی مناسبی برای جمع آوری و یا ممنوعیت فروش آن ها از سوی مسئولین مربوطه در تعزیرات صورت نگرفته است.
تبلیغات اینترنتی برای فروش لباس های نامناسب چسبان و تحریک کننده به آسانی و با عناوینی کاملا بی شرمانه در سطح فضای مجازی موجود است و متاسفانه هیچ اقدام بازدارنده ای از سوی پلیس فتا برای برخورد با این قبیل تحرکات صورت نگرفته است.
مدهای پوششی در ایران همچنین نشات گرفته از تولیدات داخلی و نوع پوشش سلبریتیها است. بسیاری از شخصیت های هنری و ورزشی محبوب در ایران به تقلید از سبک زندگی غربی پوشش های ویژه و سفارشی خود را استفاده می کنند؛ از این رو طراحی و تولید لباس سفارشی برای سلبریتی ها تبدیل به یک حرفه پردرآمد در ایران شده است. تبلیغ برای این طراحان از سوی مشتری های بازیگر نیز به تازگی تبدیل به بازارگرمی های جدید شده است. برای نمونه یکی از بازیگرهای معروف زن در کنار اداره یک مرکز زیبایی و استفاده از شهرت خود برای کسب درآمد و انجام تبلیغات فراوان برای این مرکز در شبکه های اجتماعی، اقدام به تبلیغ تولیدات یک طراح لباس که برای برخی از بازیگران ایرانی لباس سفارشی طراحی و تولید می کند کرده است.
جشنواره های داخلی مربوط به سینما که عملا به شوی لباس و مد تبدیل شده اند از یک سو و انتشار تصاویر پوشش های خاص بازیگران توسط خودشان در شبکه های اجتماعی مجازی از سوی دیگر محل هایی برای الگوسازی این سلبریتی ها برای آحاد جامعه شده است.
جشنواره فجر، جشن سالیانه حافظ، بازارچه های خیریه و... که برگزاری هر کدام شان خوراک چند ماه سایت های اشاعه مد پوششی را فراهم می کند و تصاویر سلبریتی های حاضر در آن ها تبدیل به پر بازدیدترین تصاویر می شوند؛ متاسفانه در رابطه با پوشش های نامناسب بازیگران و ورزشکاران ایرانی در محافل عمومی و تاثیر بسیار زیاد آن ها بر اقشار مختلف مردم همانند سایر عوامل تاثیر گذار بر نوع پوشش و میزان حجاب در کف جامعه هیچ اقدام بازدارنده مناسبی از سوی مسئولین مربوطه انجام نگرفته است.